ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ...
اگر بگیری دست هایم را،
همه چیز،
از دست هایت شروع می شود...
حتی عشق!

+ دست خدا بالاتر از همه ی دست هاست فتح/ 10

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

در جواب سوال شب اول قبر چه می خواهی بگویی؟

فکر کردی همین که پرسید میگویی الله جل جلاله.

نه!نه!اشتباه نکن!

اونجا نمیشه دروغ بگی دروغ اونجا معنی نداره.نمیتونی هیچ حرفی بزنی.

اگه این دنیا واقعا برای هر کاری گفتی الله جل جلاله ربی اونجا هم میگی و گرنه...

اگه موقع نگاه کردن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نگاه نمیکنم.

اگه موقع ربا گرفتن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیگیرم.

اگه موقع وبگردی گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیرم.

اگه....

موقع جواب دادن به ملک هم میگویی الله جل جلاله ربی وگرنه ....


برگرفته از طالب1

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.

وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم... چادرم در مشتش بود که شهید شد

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

مریم نوریزاده

پای درس استاد/ خدا می بیند!


در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی‏» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد،
مثلا می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ»
شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی



تمام گفتارها و رفتارهای انسان های وارسته، نقشهٔ راهی است برای آن ها که می خواهند در مسیر الهی قدم بردارند. به توفیق الهی، زین پس گفتارهایی کوتاه از دروس اخلاقی مرحوم مجتبی تهرانی را برای استفاده علاقه مندان منتشر خواهیم کرد.

((...«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانی است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.

حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خدر باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیا من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

مریم نوریزاده

آنچه می خوانید از مجموعه " طوبای محبت" انتخاب شده است.


.... دو طریق در باب سلوک به حق تعالی وجود دارد. یکی راه جذبه و رحمت حق است که در این راه بارقه ای از دوست به سالک می خورد و در واقع کشش دوست، سالک را پیش می برد و این یک دعوت خصوصی برای اوست و از سالک این طریق به مجذوب سالک تعبیر می شود.

راه دوم آن است که سالک باید آنقدر مجاهده کند و ریاضت بکشد تا به جذبه حق برسد و سالک این طریق را، سالک مجذوب گویند. در حقیقت هردو طریق جذبه حق تعالی است که سالک را به مقصد می رساند...

پس بیا با خدا دوست شو. نترس خدا دنیاتو نمی گیره. خدا همه چی بهت میده. هم دنیا هم اخرت. من تجربه کردم این را. تو بیا دوست شو. راه دوستی خدا این است.

می گوید:

به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه
کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن

مریم نوریزاده

حرف بزنید، بگویید؛ یک ‏کلمه بیشتر هم نمی‏ خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید.

کسی که می‏بینید خلافی را مرتکب می‏ شود دروغ، غیبت، تهمت، کینه ‏ورزی نسبت به برادر مؤمن، بی ‏اعتنایی به محرّمات دین، بی ‏اعتنایی به مقدسات، اهانت به پذیرفته‏ های ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت

یک کلمه‏ ی آسان بیشتر نمی ‏خواهد؛ بگویید این‏ کار شما خلاف‏ است، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد.

شما بگویید،دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
چرا کسانی از گفتن ابا می‏ کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا می‏ کنند، یک عده هم خیال می ‏کنند که گفتن فایده‏ یی ندارد!

امام خامنه ای مد ظله العالی

مریم نوریزاده

" آیت الله بهجت(ره)" در یکی از توصیه های خود فرمودند:


« به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است.

اگر بدانیم فلان روز، حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی.سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن‏ها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!

«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ.» برترین مردم کسی است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجّه به عیوب مردم باز دارد. به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.»

مریم نوریزاده

دعا بکن،ولی اگر اجابت نشد،با خدا "دعوا نکن" و میانه ات به هم نخورد.

چون تو :جاهلی" و او "خبیر و عالم" است.

خدا کاری را اشتباه نکرده که با دعای تو به اشتباهش پی ببرد و آن را درست کند!

بخل هم نورزیده است که با التماس تو دست از بخل بردارد و انچه را که *مصلحت* تو بود ودر اثر بخل نداده بود،به تو بدهد! 1



حاج آقا دولابی رضوان الله علیه



این بنده نداند که چه می باید خواست

داننده تویی آنچه تو دانی آن ده ...



1.مصباح الهدی، ص 355.

نفرین افراد با ایمان

اینطور نبود که مطلقاً ائمه و پیغمبراکرم هر معاندی را نفرین کنند. کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت. منظور در اینجا آن کسی بود که انحرافش در جامعه اثر سوء داشته باشد و الّا اگر بلا اثر باشد، اهمیّتی ندارند. میخواستم این را عرض کنم که یکوقت در باب معاند اشتباه نشود که بگوییم ائمه مطلقاً نفرین میکردند، بلکه آنجایی که احساس میکردند در جامعه اثر سوء دارد، اقدام میکردند.


((..
برای بعضی نباید دعا کرد و برای بعضی هم اشکال ندارد، امّا دعای آن‌‌ها دربارة مسلمان‌‌ها مستجاب می‌‌شود و مقبول است. این‌‌ها بحث‌‌هایی در باب دعا است، که مدار مسئله دعا را نسبت به دیگران خیلی وسیع می‌‌کند، به‌‌طوری که آن کسی که برای تو دعا می‌‌کند لازم نیست مؤمن یا مسلمان باشد؛ اصلاً این‌‌طور نیست. آن کسی که برای تو دعا می‌‌کند مشرک یا کافر یا ملحد باشد، فرق نمی‌‌کند.


استکثار: توسعه مدار دعا

عرض کردم، مدار دعا را خیلی توسعه می‌‌دهند و در روایات هم با عنوان «استکثار» مطرح می‌‌کنند؛ یعنی طلب کثرت کردن در دعا، به این معناست که از دیگران درخواست دعا کند.

روایتی است از پیغمبراکرم که دارد:

«
قال رسول‌‌الله(صَلَّی‌‌ اللهُ ‌‌عَلیه‌ ‌وَ ‌‌آلِه‌ ‌و سَلَّم) : اسْتَکْثِرْ مِنَ النَّاسِ مِنْ دَعاءِ الخَیْرِ لَکَ»؛
مسئله دعا برای خودت را زیاد طلب کن به این معنا که از دیگران تقاضا کن.

دعای به خیر برای خود و دیگران، چه دنیوی باشد و چه اخروی. اگر بخواهد برای منحرفین دعا کند، یعنی اگر در انحراف استضعاف باشد، به این معنا که آن فرد مستضعف باشد دعای به خیر کردن اشکال ندارد امّا گفتیم که یک دعا را نمیتواند بکند و آن استغفار نسبت به مشرک و کافر است. امّا راجع به معاندین، اصلاً دعای به خیر نمیتوانیم بکنیم. نفرین کردن آنها چگونه است؟

عرض شد که نسبت به معاند اشکالی ندارد. در اینجا نکتهای را تذکّر بدهم؛ همانطور که گفتم نمیتوانیم راجع به مستضعف استغفار و طلب مغفرت کنیم، از اینطرف هم نفرین، نسبت به معاند مطرح میشود.

نفرین بر منحرفکننده دیگران

آنچه که از آثار یعنی از عمل معصومین(صلواتالله‏علیهماجمعین) در باب نفرینهایی که انجام داده‎‎اند به دستمان میآید، این است که ایشان هر معاندی را نفرین نمیکردند. کسانی که معاند و منحرف بودند و این انحراف، موجب اثرگذاری روی غیر بود را نفرین میکردند. سرّش همان بود که عرض شد و آن اینکه، مستضعفان به اینها گرایش پیدا نکنند.


معاندِ بی ضرر

معاندِ بدبختی که هیچکس هم قبولش ندارد و مترود است باشد، دیده نشده که ائمه نفرینش کرده باشند. کسی که هیچکس قبولش ندارد چه ضرری دارد؟ انحراف او تنها ضرر به خودش میرساند امّا ضرری برای جامعه ندارد. دقّت کنید! اینطور نبود که مطلقاً ائمه و پیغمبراکرم هر معاندی را نفرین کنند.

کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت. منظور در اینجا آن کسی بود که انحرافش در جامعه اثر سوء داشته باشد و الّا اگر بلا اثر باشد، اهمیّتی ندارند. میخواستم این را عرض کنم که یکوقت در باب معاند اشتباه نشود که بگوییم ائمه مطلقاً نفرین میکردند، بلکه آنجایی که احساس میکردند در جامعه اثر سوء دارد، اقدام میکردند.


نفرین افراد با ایمان!

مطلب دوم؛ ما به یک سنخ نفرینهایی از ائمه نسبت به افرادی برخورد میکنیم که اگر از نظر تحقیقی و فنّی ببینیم، متوجّه میشویم که این اشخاص نه معاند بودند و نه منحرف؛ بلکه چه بسا از نظر ایمانی هم از افراد برجسته بودند، ولی نفرین میشدند. مثلاً میبینیم که حضرت، زراره، محمدبنمسلم و سفّانبنیحیی و... را نفرین یعنی دعای به ضرر میکنند.
در ملاء عام هم نفرین میکردند، مثلاً اصحاب نشسته بودند؛ ایشان میفرمودند: اللهم العن کذا... چرا؟
اینطور نیست که هر جا نفرین کردهباشند دلالت بر این است که او انسان بدی بوده و... اصلاً اینطور نیست.



نفرین برای حفظِ جانِ یاران

به زندگی ائمه که نگاه میکنیم، میبینیم ایشان در موقعیتهای حکومتیای قرار میگرفتند که گاهی زمامداران درصدد کشف و شناسایی یاران و اصحاب ایشان بودند تا یا حبسشان کنند و یا آنها را بکشند. ائمه برای حفظ جان یارانشان، آنها را هم در ملاء عام و هم در مجلسی که میدانستند از جاسوسانِ حکومت وجود دارند نفرین میکردند. چون جاسوسان گزارش میدادند که:

من خدمت ایشان بودم و آنجا مثلاً زراره یا محمدبنمسلم یا آنهایی که از اصحاب بودند را لعن کردند. همین نفرین موجب میشد که آنها جانشان حفظ شود. البته باید اشاره کنم، روایاتی داریم که اصحاب را مدح کردند. هم ذمّ داریم و هم مدح. اینها بحثهای فنّیای است که اهلش در تعارضات بین روایات جمع میکنند.
غرضم این است که هر لعنی دلالت بر این نمیکند که آن فرد مبغوض بوده و از معاندین است. نمیتوانیم این کار را بکنیم که از نفرین، عنادِ طرف را بخواهیم کشف کنیم.

مریم نوریزاده

توصیف پیامبر رحمت در کلام مولا علی( علیهما السلام)
امام علی علیه السلام فرمود : او خاتم پیامبران است. بخشنده ترین مردم بود، سعه صدرش از همه بیشتر (پرحوصله ترین مردم) و راستگوترین و پایبندترین آنان به عهد و پیمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر کس با او معاشرت می نمود و او را می شناخت دوستدارش می شد و هر کس می خواست او را وصف کند، می گفت: نظیر او را در گذشته و حال ندیده ام

امام علی علیه السلام : وَ هُوَ خاتَمُ النَّبیّینَ، أَجوَدُ النّاسِ کَفّا و َاَرحَبُ النّاسِ صَدرا و َأَصدَقُ النّاسِ لَهجَةً و َأَوفَی النّاسِ ذِمَّةً و َأَلیَنُهُم عَریکَةً وَ أَکرَمُهُم عِشرَةً مَن رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ و َمَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أَحَبَّهُ یَقولُ ناعِتُهُ: لَم اَرَقَبلَهُ و َلا بَعدَهُ مِثلَهُ؛

بحارالأنوار(ط-بیروت) ج16، ص190

مریم نوریزاده

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است....خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی...


روزی یک فرد ساده دل و بی سواد به محضر حضرت آیت الله بروجردی (ره) رسید، دید هر کسی به ایشان می رسد از کلمات عربی قلمبه سلمبه استفاده می کند مانند: «صبحکم الله بالخیر، سلمکم الله»، «اسعدالله ایامکم» و ... این مرد ساده هم که خواست کم نیاورد، گفت: «خسر الدنیا و الاخره!»اطرافیان شروع به خنده کردند که اگر بلد نیستی حرفی بزرگ تر از دهانت نزن!
اما مرحوم بروجردی شروع به گریستن کرد. عرض کردند: آقا چرا خودتان را ناراحت می کنید. یک آدم بی سواد حرفی زده اعتنا نکنید.ایشان فرمود: شما نمی فهمید. چه بسا خداوند می خواست به وسیله این مرد مطلبی را به من برساند و آن اینکه در این تعارفات بی خود و تعریف و تمجیدها گیر کرده ام، اما در واقع، هم در دنیا و هم در آخرت جزو زیانکاران هستم.