ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ...
اگر بگیری دست هایم را،
همه چیز،
از دست هایت شروع می شود...
حتی عشق!

+ دست خدا بالاتر از همه ی دست هاست فتح/ 10

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «سبک زندگی» ثبت شده است

در جواب سوال شب اول قبر چه می خواهی بگویی؟

فکر کردی همین که پرسید میگویی الله جل جلاله.

نه!نه!اشتباه نکن!

اونجا نمیشه دروغ بگی دروغ اونجا معنی نداره.نمیتونی هیچ حرفی بزنی.

اگه این دنیا واقعا برای هر کاری گفتی الله جل جلاله ربی اونجا هم میگی و گرنه...

اگه موقع نگاه کردن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نگاه نمیکنم.

اگه موقع ربا گرفتن گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیگیرم.

اگه موقع وبگردی گفتی الله جل جلاله ربی.پس نمیرم.

اگه....

موقع جواب دادن به ملک هم میگویی الله جل جلاله ربی وگرنه ....


برگرفته از طالب1

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:

یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.

وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم... چادرم در مشتش بود که شهید شد

از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

مریم نوریزاده

پای درس استاد/ خدا می بیند!


در آیه شریفه هم می‎فرماید «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی‏» در آیات دیگری هم اشاره به قُرب و نزدیکی دارد،
مثلا می‎فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» یا «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ»
شماها نمی‎بینید ولی ما به او نزدیک‏‌تر از شما هستیم. تو کور هستی و چشم باطنت کور است و مرا نمی‎بینی ولی من که می‎بینم که چه کار داری می‎کنی



تمام گفتارها و رفتارهای انسان های وارسته، نقشهٔ راهی است برای آن ها که می خواهند در مسیر الهی قدم بردارند. به توفیق الهی، زین پس گفتارهایی کوتاه از دروس اخلاقی مرحوم مجتبی تهرانی را برای استفاده علاقه مندان منتشر خواهیم کرد.

((...«حیا» آن ودیعه الهی و غریزه انسانی است که انسان را از اعمال زشت باز می‏دارد؛ یعنی چه قبل از عمل که انسان عمل را تصویر می‏کند و چه بعد از عمل، حیا نقش بازدارندگی دارد. به این معنا که روح وقتی با یک عمل زشت روبرو می‏شود و وقتی که عمل زشت را تصویر می‎کند، منفعل و منکسر می‎شود و همین حالت موجب بازدارندگی او است و بعد از عمل هم، این حالت بازدارندگی نسبت به تکرار آن عمل زشت پیدا می‎شود.

حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خدر باب «حیاء من الله» ما یک بحث معرفتی داریم و یک بحث تربیتی. در مورد بحث تربیتی، ما روایات متعددی داریم که «حیا من الله» را در روابط گوناگون مطرح می‎فرمایند. یعنی این که انسان باید با توجه به این روابط حیاء داشته باشد.

مریم نوریزاده

حرف بزنید، بگویید؛ یک ‏کلمه بیشتر هم نمی‏ خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید.

کسی که می‏بینید خلافی را مرتکب می‏ شود دروغ، غیبت، تهمت، کینه ‏ورزی نسبت به برادر مؤمن، بی ‏اعتنایی به محرّمات دین، بی ‏اعتنایی به مقدسات، اهانت به پذیرفته‏ های ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت

یک کلمه‏ ی آسان بیشتر نمی ‏خواهد؛ بگویید این‏ کار شما خلاف‏ است، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد.

شما بگویید،دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
چرا کسانی از گفتن ابا می‏ کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا می‏ کنند، یک عده هم خیال می ‏کنند که گفتن فایده‏ یی ندارد!

امام خامنه ای مد ظله العالی

مریم نوریزاده

" آیت الله بهجت(ره)" در یکی از توصیه های خود فرمودند:


« به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خود محاسبه مطلوب است.

اگر بدانیم فلان روز، حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی.سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. با توجه به عیوب خویش و اصلاح آن‏ها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!

«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایِبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ.» برترین مردم کسی است که پرداختن به عیوب خود، او را از توجّه به عیوب مردم باز دارد. به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی ‏توانیم دیگران را اصلاح کنیم.»

مریم نوریزاده

حسن خلق محبوبترین و ارزشمندترین عمل نزد خدا پس از واجبات الهی است.

  خوشخویی، بر اساس روایات، نه تنها سبب نشاط زندگی فردی و اجتماعی وموجب آبادانی دیار و

فزونی روزی و محبوبیت است ،بلکه موجب نجات آدمی و آمرزش گناهان او و زمینه قرب به پیامبر صل الله علیه و

آله وسلم در روز قیامت و بهره مندی از شفاعت آن بزرگوار است.

  حسن خلق در فرهنگ اسلام از رحمت الهی ریشه میگیرد که خدای مهربان با معرفی پیامبر اکرم صل الله

علیه و آله وسلم به عنوان الگوی برتر حسن خلق ، خطاب به آن گرامی می فرماید: به سبب لطف و رحمت

خدا بود که با آنان نرم خویی و مهربانی کردی و اگر درشتخوی و سخت دل بودی ،قطعا از گرد توپراکنده شده

بودند.

  حسن خلق ،که از فضایل نفسانی است ،با لبخندها و خوشرویی های ظاهری و تصنعی که برای جلب

منافع مادی است تفاوت دارد.

مباحث این بخش در سه محدوده کلی : خوشرویی،خوش گویی و خوش رفتاری دسته بندی شده  که      

امام صادق(ع)  این سه را محدوده حسن خلق  دانسته است.

در اینجا به روایاتی که ارزش ، آثار و پاداش خوش خویی و نیز پیام بد خویی  را مطرح کرده اند اشاره می شود و

بیشتر به احادیثی توجه شده که خوش خویی صنفی را مد نظر قرار داده اند:

ارزش حسن خلق

   رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند :در ترازوی عمل آدمی در روز قیامت ، چیزی برتر از حسن

خلق نهاده نمیشود؛ نیز فرمودند :در ترازوی عمل چیزی سنگین تر از  خلق نیکو نیست.

  امام صادق (ع)فرمود : مومن ،پس از واجبات ، عملی نیکوتر از خوش رفتاری با مردم ، بر خدا عرضه نکرده

است.

آثار خوشرویی

امام صادق (ع)فرمود :نیکی وخوش خویی سرزمین را آباد می کنند و عمر آدمی را می افزاید ؛

همچنین  فرمود: خوشرویی بر روزی می افزاید ؛ نیز فرمودند: خوشرویی باعث جلب دوستی می شود.

 پاداش خوشخویی

1 .   قرب الهی؛

 امیر المومنان (ع)فرمود : هیچ چیز همانند خوش اخلاقی موجب قرب الهی نمی شود..

  از رسول خدا پرسیدند ، بیشترین چیزی که موجب ورود به بهشت می گردد چیست ؟

فرمود: تقوای الهی و خوش اخلاقی .

2 .  قرب به پیامبرصلی  الله علیه و آله وسلم ؛

رسول خدا فرمود: نزدیک ترین شما به من و بهره مندترین شما  از شفاعت من در روز قیامت ،  راستگو ترین،

امانت دارترین، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است

 3 . پوشش گناهان ؛

امام صادق فرمود : چهار چیز است که در هر کس باشد سبب باز داشتن او از گناه  و کامل شدن ایمانش

می شود.

 4 . دستیابی به پاداش نماز و روزه

  رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم فرمود : انسان مؤمن با حسن خلق خویش ب درجه روزه دار شب

زنده دار می شود.

  آثار بدخویی

   رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم  فرمود : بد اخلاق، خود را به سختی می اندازد.

  امیر المومنان فرمود: خانواده فرد بد اخلاق از او خسته و بیزار می شوند؛ همچنین فرمود: روزی فرد

بداخلاق تنگ می شود.

  رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم فرمود: بداخلاقی عمل را تباه می کند، چنان که سرکه عسل را

تباه میکند

  به رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم گفته شد: فلان زن روزها روزه می گیرد و شب ها را به عبادت می پردازد؛

ولی بد اخلاق است و همسایگانش را با زبان می ازارد .  فرمود: در او خیری نیست . او اهل آتش است

 

 منبع : کتاب مفاتیح الحیات ، حضرت آیت الله جوادی آملی ، ص 333 تا336

 

مریم نوریزاده

نفرین افراد با ایمان

اینطور نبود که مطلقاً ائمه و پیغمبراکرم هر معاندی را نفرین کنند. کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت. منظور در اینجا آن کسی بود که انحرافش در جامعه اثر سوء داشته باشد و الّا اگر بلا اثر باشد، اهمیّتی ندارند. میخواستم این را عرض کنم که یکوقت در باب معاند اشتباه نشود که بگوییم ائمه مطلقاً نفرین میکردند، بلکه آنجایی که احساس میکردند در جامعه اثر سوء دارد، اقدام میکردند.


((..
برای بعضی نباید دعا کرد و برای بعضی هم اشکال ندارد، امّا دعای آن‌‌ها دربارة مسلمان‌‌ها مستجاب می‌‌شود و مقبول است. این‌‌ها بحث‌‌هایی در باب دعا است، که مدار مسئله دعا را نسبت به دیگران خیلی وسیع می‌‌کند، به‌‌طوری که آن کسی که برای تو دعا می‌‌کند لازم نیست مؤمن یا مسلمان باشد؛ اصلاً این‌‌طور نیست. آن کسی که برای تو دعا می‌‌کند مشرک یا کافر یا ملحد باشد، فرق نمی‌‌کند.


استکثار: توسعه مدار دعا

عرض کردم، مدار دعا را خیلی توسعه می‌‌دهند و در روایات هم با عنوان «استکثار» مطرح می‌‌کنند؛ یعنی طلب کثرت کردن در دعا، به این معناست که از دیگران درخواست دعا کند.

روایتی است از پیغمبراکرم که دارد:

«
قال رسول‌‌الله(صَلَّی‌‌ اللهُ ‌‌عَلیه‌ ‌وَ ‌‌آلِه‌ ‌و سَلَّم) : اسْتَکْثِرْ مِنَ النَّاسِ مِنْ دَعاءِ الخَیْرِ لَکَ»؛
مسئله دعا برای خودت را زیاد طلب کن به این معنا که از دیگران تقاضا کن.

دعای به خیر برای خود و دیگران، چه دنیوی باشد و چه اخروی. اگر بخواهد برای منحرفین دعا کند، یعنی اگر در انحراف استضعاف باشد، به این معنا که آن فرد مستضعف باشد دعای به خیر کردن اشکال ندارد امّا گفتیم که یک دعا را نمیتواند بکند و آن استغفار نسبت به مشرک و کافر است. امّا راجع به معاندین، اصلاً دعای به خیر نمیتوانیم بکنیم. نفرین کردن آنها چگونه است؟

عرض شد که نسبت به معاند اشکالی ندارد. در اینجا نکتهای را تذکّر بدهم؛ همانطور که گفتم نمیتوانیم راجع به مستضعف استغفار و طلب مغفرت کنیم، از اینطرف هم نفرین، نسبت به معاند مطرح میشود.

نفرین بر منحرفکننده دیگران

آنچه که از آثار یعنی از عمل معصومین(صلواتالله‏علیهماجمعین) در باب نفرینهایی که انجام داده‎‎اند به دستمان میآید، این است که ایشان هر معاندی را نفرین نمیکردند. کسانی که معاند و منحرف بودند و این انحراف، موجب اثرگذاری روی غیر بود را نفرین میکردند. سرّش همان بود که عرض شد و آن اینکه، مستضعفان به اینها گرایش پیدا نکنند.


معاندِ بی ضرر

معاندِ بدبختی که هیچکس هم قبولش ندارد و مترود است باشد، دیده نشده که ائمه نفرینش کرده باشند. کسی که هیچکس قبولش ندارد چه ضرری دارد؟ انحراف او تنها ضرر به خودش میرساند امّا ضرری برای جامعه ندارد. دقّت کنید! اینطور نبود که مطلقاً ائمه و پیغمبراکرم هر معاندی را نفرین کنند.

کارهایشان حساب شده بود و حکمت داشت. منظور در اینجا آن کسی بود که انحرافش در جامعه اثر سوء داشته باشد و الّا اگر بلا اثر باشد، اهمیّتی ندارند. میخواستم این را عرض کنم که یکوقت در باب معاند اشتباه نشود که بگوییم ائمه مطلقاً نفرین میکردند، بلکه آنجایی که احساس میکردند در جامعه اثر سوء دارد، اقدام میکردند.


نفرین افراد با ایمان!

مطلب دوم؛ ما به یک سنخ نفرینهایی از ائمه نسبت به افرادی برخورد میکنیم که اگر از نظر تحقیقی و فنّی ببینیم، متوجّه میشویم که این اشخاص نه معاند بودند و نه منحرف؛ بلکه چه بسا از نظر ایمانی هم از افراد برجسته بودند، ولی نفرین میشدند. مثلاً میبینیم که حضرت، زراره، محمدبنمسلم و سفّانبنیحیی و... را نفرین یعنی دعای به ضرر میکنند.
در ملاء عام هم نفرین میکردند، مثلاً اصحاب نشسته بودند؛ ایشان میفرمودند: اللهم العن کذا... چرا؟
اینطور نیست که هر جا نفرین کردهباشند دلالت بر این است که او انسان بدی بوده و... اصلاً اینطور نیست.



نفرین برای حفظِ جانِ یاران

به زندگی ائمه که نگاه میکنیم، میبینیم ایشان در موقعیتهای حکومتیای قرار میگرفتند که گاهی زمامداران درصدد کشف و شناسایی یاران و اصحاب ایشان بودند تا یا حبسشان کنند و یا آنها را بکشند. ائمه برای حفظ جان یارانشان، آنها را هم در ملاء عام و هم در مجلسی که میدانستند از جاسوسانِ حکومت وجود دارند نفرین میکردند. چون جاسوسان گزارش میدادند که:

من خدمت ایشان بودم و آنجا مثلاً زراره یا محمدبنمسلم یا آنهایی که از اصحاب بودند را لعن کردند. همین نفرین موجب میشد که آنها جانشان حفظ شود. البته باید اشاره کنم، روایاتی داریم که اصحاب را مدح کردند. هم ذمّ داریم و هم مدح. اینها بحثهای فنّیای است که اهلش در تعارضات بین روایات جمع میکنند.
غرضم این است که هر لعنی دلالت بر این نمیکند که آن فرد مبغوض بوده و از معاندین است. نمیتوانیم این کار را بکنیم که از نفرین، عنادِ طرف را بخواهیم کشف کنیم.

مریم نوریزاده

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است....خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی...


روزی یک فرد ساده دل و بی سواد به محضر حضرت آیت الله بروجردی (ره) رسید، دید هر کسی به ایشان می رسد از کلمات عربی قلمبه سلمبه استفاده می کند مانند: «صبحکم الله بالخیر، سلمکم الله»، «اسعدالله ایامکم» و ... این مرد ساده هم که خواست کم نیاورد، گفت: «خسر الدنیا و الاخره!»اطرافیان شروع به خنده کردند که اگر بلد نیستی حرفی بزرگ تر از دهانت نزن!
اما مرحوم بروجردی شروع به گریستن کرد. عرض کردند: آقا چرا خودتان را ناراحت می کنید. یک آدم بی سواد حرفی زده اعتنا نکنید.ایشان فرمود: شما نمی فهمید. چه بسا خداوند می خواست به وسیله این مرد مطلبی را به من برساند و آن اینکه در این تعارفات بی خود و تعریف و تمجیدها گیر کرده ام، اما در واقع، هم در دنیا و هم در آخرت جزو زیانکاران هستم.

سخن ـشان راست

پوشش ـشان میانه روی

راه رفتن ـشان با تواضع و فروتنی

خدا در جان ـشان بزرگ

و دیگران کوچک مقدار...

تن هایشان لاغر

درخواست هایشان اندک

نفس˚ شان عفیف و دامنشان پاک

قلب ـشان خاشع

نفس˚شان قانع

خوراک ـشان کم

کار ـشان آسان

دین ـشان حفظ شده

خشم ـشان فروخورده

گفتار ـشان نرم

مردم به خیرشان امیدوار

و از آزارشان در امان

در سختی ها آرام

در ناگواری ها بردبار

در خوشی ها سپاسگزار

.

.

.

و وقتی امام علی علیه السلام به اینجا رسید، همّام ناله ای زد و جان سپرد...

 

+ سی و پنج سال پر فراز و نشیب از انقلاب مان گذشت و وقتی ظهر پای اخبار ساعت 14 این تصویر رهبر را دیدم فرازهای خطبه امام در ذهنم نقش بست و اشک از چشمانم...

+ اللهم عجّل لولیّک الفرج



اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

اما ما را چه می شود که اینقدر نسبت به این موضوع بی تفاوتیم؟

بسیاری از ما می دانیم که این امر چقدر اهمیت دارد و اطلاعات زیادی در مورد آن داریم و روایات زیادی  در این مورد شنیده ایم  اما به بهانه های مختلف مثل اینکه چه فایده؟ ما که شرایطش را نداریم،از کجا معلوم تأثیر داشته باشد.

در پاسخ باید گفت ما مأمور به وظیفه‌ایم  نه مأمور به نتیجه به ما دستوری داده شده که باید انجام شود اگر ما این کار را نکنیم زشتی‌های دیگران دامن ما را هم خواهد گرفت. چون ما اشتباهات را دیدیم و سکوت کردیم و این سکوت گویی تأییدی است بر آن چه ناشایست بوده است. و باید بدانیم که امر به معروف فوت و فنی دار که باید آموخت تا درد بی تفاوتی‌ها درمان شود. که اگر خوب در این زمینه فکر کنیم و مغزمان را بکار بیندازیم می‌توانیم برای آن چه در ذهن داریم ایده دهیم و پیاده کنیم و رضایت پروردگارا  بدست بیاوریم .

بی توجهی عموم جامعه به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر

اگر همه مردم جامعه نسبت به این وظیفه شرعی عمل نمایند قریب به اتفاق مواردی که نیاز به امر به معروف یا نهی از منکر دارد با همان تذکر زبانی برطرف می‌شود ولی مشکل اینجا است که مردم نسبت به این فریضه دینی احساس وظیفه نمی‌نمایند .

مثال : امروزه اگر مردم ببینند خانمی بر ترک موتور سوار شده و احتمالاً چادر و یا مانتوی وی در بین پره‌های چرخ گیر می‌کند هر کسی به نحوی اینم ساله را تذکر می‌دهد تا بالاخره اینم ساله را اصلاح کند حال اگر همین روحیه در گناهان رایج جامعه نیز توسط مردم پی گرفته می‌شد و هر کس که با منکری مواجه می‌شد با همان زبان ساده و بدون مشکل آفرینی تذکر می‌داد با طیب خاطر می‌توان اذعان نمود که بالاخره فرد خطا کار مجبور می‌شد خودش را اصلاح کند .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان ) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام ( خانه دختران ) (آموزشگاه پرستاری ) (مرکز پزشکی ) (موسسه قالیبافی ) (حوزه علمیه ) تاسیس کرد

در اینجا توجه شما را به یک نمونه تاریخی جلب می‌نماییم : مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمة الله) از آن بزرگوار به«شیخ ما» یا« شیخ بزرگوار ما» یاد می‌کردند و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود. از ویژگی‌های مرحوم شاه آبادی آن بوده که عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه‌های اجتماع نبوده است. تلاش‌های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر، گویای این نکته است. آورده‌اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی، دکتری منزل داشت که تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش یک معلم موسیقی استخدام کرده بود و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی موجب سلب آرامش همسایه‌ها می‌شد. مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه‌ها را فراهم نکند، اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت و تو نیز هر آن چه می‌خواهی انجام بده! ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت: از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می‌کند، وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد. مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند دیری نگذشت که دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه و به قول معروف هوا را ابری دید.

برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که شما با پشتوانه‌ی مردمی کار خود را انجام دادی. اگر به مراجع قضایی مراجعه می‌کردی، به راحتی جوابشان را می‌دادم، امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم. به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست جمعی را از آزار و اذیّت برهاند و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند. به نظر می‌رسد که مرحوم شاه آبادی این شیوه‌ی نهی از منکر را از رسول مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آلا)، اقتباس و پیروی کرده باشد. مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آلا) آمد و از این که همسایه‌اش او را آزار می‌رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند. دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه‌اش شکوه نمود. این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده. مردم که از کوچه عبور می‌کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می‌کنند و تو نیز علّت این کار خود را به آن‌ها بگو (آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد. رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه‌ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید. خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه‌ی خود را آزار نرساند. مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه‌اش او را آزار نرساند.( مجله دیدار شماره 43- چهارم دی 1382 )

دور شدن از حجاب چرا و به چه علت؟

در برخی امور باید زمینه‌ها و مقدمات امر به معروف و نهی از منکر را فراهم نمود و حتی اگر لازم شد در آن زمینه اقدامات تحقیقاتی انجام داد .

امام موسی صدر ( 1328 ه. ش ) وقتی وضعیت نابسمان حجاب در لبنان را دید حدود یک سال در خصوص علل و راه‌های مبارزه با آن تحقیق کرد

خودش گفته پس از یک سال مطالعه عامل اصلی این بی بند و باری را در بی سوادی و دور بودن زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری و تربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم که عبارت بودند از:

الف : زنان لبنان برخلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمی‌کردند.

ب : شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام (خانه دختران) (آموزشگاه پرستاری) (مرکز پزشکی) (موسسه قالیبافی) (حوزه علمیه) تاسیس کرد.

حزب الله امروز ثمره اقدامات اولیه امام موسی صدر است.(کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 187)

 

بررسی و کشف روش های اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اصولی ترین شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال اثر گذاری آن می باشد و وجود چنین شرطی به معنای خالی کردن شانه از این وظیفه مهم شرعی نیست بلکه از وظایف بسیار مهم آمرین به معروف و ناهیان از منکر که کمتر نیز بدان توجه می نمایند این است که در هر موضوعی روشهای اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر را بررسی ، کشف و اجرایی نمایند چرا که در صورت عدم شناخت روش های تاثیر گذار ممکن است نتیجه معکوس عائد آمرین به معروف و ناهیان از منکر گردد در این قسمت برایتان چند نمونه از روش هایی که افراد گوناگون در راستای امر به معروف و نهی از منکر به کار برده اند را ذکر می نمائیم

مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست ،بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است،ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم

نمونه اول : طرح دوستی

حجة الاسلام قرائتی در یکی از خاطرات خود می گوید : در قم دوستی داشتم که می گفت: وقتی می خواهم به مسافرت بروم، مقداری سوهان قم و شیرینی می خرم و همین که وارد اتوبوس شدم به راننده و شاگرد راننده تعارف می کنم. در بین راه یا موسیقی روشن نمی کند و یا اگر روشن کرد با تذکّر من خاموش می کند. (خاطرات قرائتی - بهشتی - ج2 ص 36)

 

نمونه دوم: بیان غیر مستقیم

یک راننده می گفت زمانی در کارخانه ای کار می کردم ، وقتی می دیدم دوستان فحاشی می کنند مطالبی را می نوشتم در خصوص فوائد زبان و اینکه با زبان چه فضائلی را می توان کسب کرد و این که نباید این نعمت الهی را در مسیر فحاشی صرف نمود سپس آن را در تابلو اعلانات نصب می نمودم . و یا هر چند وقت یک بار سخنرانی را دعوت می نمودم و مواردی که دوستانم رعایت نمی کردند را به سخنران می گفتم تا وی پیرامون همان مسائل سخنرانی خود را تنظیم نماید که این اقدامات تاثیر بسیار زیادی بر نوع رفتار افراد می گذاشت

نمونه سوم: نامه نگاری

سید جمال الدین اسد آبادی در سال 1308 توسط عوامل ناصرالدین شاه در حرم حضرت مطهر عبدالعظیم حسنی دستگیر و از کشور اخراج شد وی برای روشنگری شروع به نامه نگاری می کند و نامه های متعددی به سران قبائل و علمای اسلام می فرستد که یکی از آن نامه های مهم و سرنوشت ساز نامه ای است که به میرزای شیرازی ارسال می کند و منجر به حکم معروف تحریم استعمال تنباکو را صادر می کند و به این طریق استعمار به زانو در می آید . به دنبال همین مبارزات ، شاه امتیاز « رژی » را در جمادی الثانی 1309 برابر 5 دی 1371 لغو می کند . (کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 95)

حجاب اسلامی الگوی کشوری است

نمونه چهارم : تذکر و یادآوری

مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. ( امر به معروف و نهی از منکر - محمد رضا اکبر ص 71)

نمونه پنجم : تبیین و تشریح حقیقت منکر

در زمان « مجلسیِ اوّل» که از علمایِ بزرگ اصفهان بود، لوطی هایِ اصفهانی مزاحم مردم می شدند و آن ها را اذیّت می کردند. روزی لوطی ها جلویِ یکی از مؤمنان را گرفتند و به او گفتند:« ما می خواهیم امشب مهمانِ تو باشیم. » مرد مؤمن با خود اندیشید:« اگر آن ها را دعوت نکنم در آینده مزاحم خانواده ام می شوند و اگر آن ها را دعوت نمایم با وسایلِ موسیقی و لهو و لعب به خانه ام می آیند و در خانه کارهای زشت و گناه آلود انجام می دهند.» مرد به ناچار، نزدِ مجلسی رفت و مشکلِ خود را با او در میان گذاشت. مجلسی چند لحظه فکر کرد و سپس گفت:« آن ها را دعوت کن که به خانه ات بیایند.» هنگام شب، مجلسیِ اوّل، زودتر از مهمانان به خانه ی مرد مؤمن رفت و به انتظار لوطی ها نشست. وقتی لوطی ها آمدند و مجلسی را دیدند، پکر شدند و تصمیم گرفتند کاری کنند که مجلسی قهر کند و برود تا مویِ دماغشان نباشد. با این تصمیم، رئیس لوطی ها به مجلسی گفت:« جناب آقا! مگر راه و روشِ ما لوطی ها چه عیبی دارد که به ما اعتراض می کنید. و شما چه خوبی دارید که ما باید شما را ستایش نمائیم؟» مجلسی گفت:« ما هزاران عیب داریم ولی نمک شناسیم. اگر نمک کسی را خوردیم، دیگر نمکدان نمی شکنیم و به او خیانت نمی کنیم و لطف او تا پایانِ عمر از خاطرمان نمی رود ولی من این صفت را در شما نمی بینم.»

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد

لوطی گفت:« در اصفهان، از هر کس می خواهید، بپرسید تا ببینید ما نمکِ چه کسی را خورده ایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم.» مجلسی گفت:« خودم گواهی می دهم که شما همگی نمک نشناس هستید. آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدانِ او را نشکسته اید؟ خداوند که این همه نعمت به شما داده، نعمت سلامتی و چشم و گوش و دهان و دست و پا و … به شما داده و هر روز شما را بر سفره ی خود نشانیده و روزی شما را رسانیده است، چرا نمک به حرامی می کنید. این همه از نعمت های الهی استفاده می کنید و باز هم سرکشی و گناه و پیروی از هوی و هوس می نمائید. لوطی ها مانند برق گرفته ها در جای خود خشکشان زد و به ناگاه از خواب غفلت بیدار شدند. سکوت مطلق بر خانه حکمفرما شد. پس از مدّتی، لوطی ها که سر به زیر انداخته بودند، یکی یکی از خانه خارج شدند. صبح روز بعد، لوطی ها به خانه ی مجلسی رفتند و در حضورِ او از گناهانِ خود توبه کردند. ما نیز در عمر خودمان از نعمت های بی شمار الهی استفاده می کنیم ولی خدا را فراموش کرده ایم. آیا ما از آن لوطی هایِ گناهکار نیز بدتر شدیم که متوجّه لطف و محبّتِ بی پایانِ خداوند نمی شویم؟ ( داستان های شهید دستغیب ص 60 -62)

این نمونه ها به ما یادآوری می کند که مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست، بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است، ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و ... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم.

امام علی علیه السلام در این مورد فرمایش گرانقدری دارند که «وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛ همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق. »(نهج البلاغه، حکمت374 )

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد.

مریم نوریزاده