ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ...
اگر بگیری دست هایم را،
همه چیز،
از دست هایت شروع می شود...
حتی عشق!

+ دست خدا بالاتر از همه ی دست هاست فتح/ 10

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است


تو آمدی و کوچه های مدینه را باران شکوفه پوشاند؛ آمدی و آینه ها، به پابوسی ات، آب های جهان را به انعکاس برخاستند. آمدی، تو یازدهمین چراغ پرفروغ ولایت باشی.

ولادت امــــام حسن عسکری(علیه الســــلام) مبارک باد.

امام حسن عسکری(علیه الســــلام)می فرمایند:
قلب احمق در دهــــان او و دهان حکیم در قلب اوست.

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۰۰

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است....خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی...


روزی یک فرد ساده دل و بی سواد به محضر حضرت آیت الله بروجردی (ره) رسید، دید هر کسی به ایشان می رسد از کلمات عربی قلمبه سلمبه استفاده می کند مانند: «صبحکم الله بالخیر، سلمکم الله»، «اسعدالله ایامکم» و ... این مرد ساده هم که خواست کم نیاورد، گفت: «خسر الدنیا و الاخره!»اطرافیان شروع به خنده کردند که اگر بلد نیستی حرفی بزرگ تر از دهانت نزن!
اما مرحوم بروجردی شروع به گریستن کرد. عرض کردند: آقا چرا خودتان را ناراحت می کنید. یک آدم بی سواد حرفی زده اعتنا نکنید.ایشان فرمود: شما نمی فهمید. چه بسا خداوند می خواست به وسیله این مرد مطلبی را به من برساند و آن اینکه در این تعارفات بی خود و تعریف و تمجیدها گیر کرده ام، اما در واقع، هم در دنیا و هم در آخرت جزو زیانکاران هستم.

سخن ـشان راست

پوشش ـشان میانه روی

راه رفتن ـشان با تواضع و فروتنی

خدا در جان ـشان بزرگ

و دیگران کوچک مقدار...

تن هایشان لاغر

درخواست هایشان اندک

نفس˚ شان عفیف و دامنشان پاک

قلب ـشان خاشع

نفس˚شان قانع

خوراک ـشان کم

کار ـشان آسان

دین ـشان حفظ شده

خشم ـشان فروخورده

گفتار ـشان نرم

مردم به خیرشان امیدوار

و از آزارشان در امان

در سختی ها آرام

در ناگواری ها بردبار

در خوشی ها سپاسگزار

.

.

.

و وقتی امام علی علیه السلام به اینجا رسید، همّام ناله ای زد و جان سپرد...

 

+ سی و پنج سال پر فراز و نشیب از انقلاب مان گذشت و وقتی ظهر پای اخبار ساعت 14 این تصویر رهبر را دیدم فرازهای خطبه امام در ذهنم نقش بست و اشک از چشمانم...

+ اللهم عجّل لولیّک الفرج



اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

یکی از امتیازات مهم دین الهی آن است که با فطرت آدمی منطبق است.

قرآن کریم به زیبایی به این مطلب اشاره می کند:

«فَأقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطرَهَ اللهِ الَّتی فَطَرَهَ اللهِ النّاسَ عَلَیها لاتَبدیلَ لِخَلقِ اللهِ ذلِک الدّینُ القَّیِّم»

پس به آیین خالص پروردگار روی آورد. این فطرتی است که خداوند انسانها را برآن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار.

در این آیه پروردگار از آدمی می خواهد روی به سوی آیین خالص الهی کند. این است آن فطرت و سرشت که خداوند انسانها را بر آن آفریده است و هیچ دگرگونی در آن نیست.

همان کسی که انسان را آفریده احکام الهی را مطابق با فطرت او بیان کرده است، همانند دستگاهی صنعتی که معمولاً دفترچه راهنمایی دارد و نحوهء استفاده از آن را توضیح می دهد. دین خدا هم مانند دفترچه راهماست که اگر مطابق آن عمل شود نتیجهء آن رسیدن به رستگاری است.

احکام الهی در تمام قرون و اعصار بدون تغییر ثابت می ماند، چون فطرت انسانی همواره ثابت است. مردم و افکار و عقاید آن در طول زمان فراز و نشیب دارند، گاهی به راست می روند و گاهی به چپ گرایش می یابند. گاهی به دنبال یک تفکر می روند و گاهی با شدت آن را رد می کنند.

به طور کلی حساسیت هایی که با فطرت بشری سازگار نباشد گذراست و دوامی ندارد. مکاتب و آیینهایی که دستاورد بشری است روزی به میدان می آید و از چند صباحی به کنار می رود، اما احکام خدا چون مطابق با فطرت است کهنه نمی شود مگر آن که فطرت آدمی زنگار بندد.

یکی از امور فطری شرم و حیاست. حیا به معنای پروا داشتن است به طوری که دیگران از انسان چیزی را نبینند که ناخوشایند باشد.

حیای خاص در خانواده و در مورد روابط خصوصی میان همسران مطرح می شود. بحث حیا در خانواده از مباحث مهم تربیتی به شمار می رود. خانواده نخستین مکان برای آموزش فرزندان است تا بیاموزند در همه ی جهات مثل کلام و رفتار و پوشش حیا و شرم را در زندگی به کار بندند. در این مسائل مربوط به عفاف و مسائل جنسی نیازمند رعایت های جدی است

انواع حیا

شرم و حیا را از یک منظر می توان به دو نوع عام و خاص تقسیم کرد. حیای عام عبارت است از شرم و حیای لازم در اجتماع و حیای خاص عبارت است از شرم و حیای لازم در خانواده.

حیای عام: در مسائل عمومی مطرح می گردد. برای مثال انسان در برابر فرد بزرگی از انجام کاری شرم می‌کند؛ زیرا آن کار یا دون شأن خود اوست و یا در شأن طرف مقابل نیست. این نوع از حیا در روابط اجتماعی نمود می‌یابد، به ویژه در ارتباط با جنس مخالف؛ چه باید توجه داشت که حفظ شرم و حیا در برخورد با جشن مخالف از دستورات شریعت است و کسی حق ندارد گام در حریم دیگری نهد.

امّا حیای خاص در خانواده و در مورد روابط خصوصی میان همسران مطرح می شود. بحث حیا در خانواده از مباحث مهم تربیتی به شمار می رود. خانواده نخستین مکان برای آموزش فرزندان است تا بیاموزند در همه ی جهات مثل کلام و رفتار و پوشش حیا و شرم را در زندگی به کار بندند. در این مسائل مربوط به عفاف و مسائل جنسی نیازمند رعایت های جدی است.

حیا

در محیط خانواده و میان اعضای آن باید حریم عفاف و حیا مراعات گردد، حتی در بیان الفاظ هم باید دقت گردد که سخنان با معیار حیا بیان گردد. پدر و مادر موظفند مسائل مربوط به بلوغ را به فرزندان خود که در آستانه ی بلوغند، آموزش دهند اما این آموزش باید با انتخاب الفاظ مناسب و با کنایه و اشاره باشد.

قرآن کریم بحث حیا در خانواده را با ظرافت خاصی بیان می کند:

«یا اَیُّهَا اَّذینَ آمَنُوا لِیَستَأدِنکُمُ الَّذینَ مَلَکَت اَیمانُکُم وَ اَّذینَ لَم یَبلُغُوا الحُلُمَ مِنکُم ثَلاثَ مَرّاتٍ مِن قَبلِ صَلاهِ الفَجرِ وَ حینَ تَصَعُونَ ثِیابَکُم مِن الظَّهیرَهِ وَ مِن بَعدِ صَلاهِ العِشاءِ ثَلاثُ عَوراتٍ لَکُم»

ای اهل ایمان باید که از شما اجازه بگیرند کنیزان و فرزندان زیر سن بلوغ شما در سه موقع، قبل از نماز صبح و هنگامی که لباسهایتان را از تن بیرون می کنید و بعد از نماز عشا این سه برای شما زمان محدودیت حساب می شود.

در این آیه بیان می گردد که بچه های زیر سن بلوغ در صوتی که خواستند وارد اتاق یا خلوت شما شوند در این سه زمان باید اجازه بگیرند پس معلوم می شود که باید به آنها آموزش داده شود که سرزده وارد اتاق نشوند.

به طور خلاصه در خصوص فطری بودن و اجرای حیا چه در جامعه و چه در خانواده توجه به دو نکته ضروری است: اول این که باید از این نیرو و حس فطری نگهداری شود و دوم این که در انجام رفتارها باید دقت لازم مبذول گردد زیرا مۆدبانه بودن یا نبودن رفتارها حکایت از میزان حیای فرد دارد.

 

اهمیت حیا

مسأله ی حیا و شرم، هم از نظر عقلی و هم از نظر نقلی جایگاه مهمی دارد. عقلانی بودن شرم و حیا و اهمیت آن بر هیچ کس پوشیده نیست. شرم و حیا در روایات اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است و تعداد فراوانی روایت در این خصوص وجود دارد؛ برای نمونه چند روایت از حضرت علی (علیه السلام) نقل می کنیم؛

امام علی (علیه السلام):

«کَثرَهُ حَیاءِ اَلرَجُلِ دَلیلُ ایمانِهِ»

کثرت حیای آدمی دلیل ایمان اوست.

امام علی (علیه السلام):

«سَبَبُ الحَیاءِ العِفَّهُ»

ارمغان عفت و پاکدامنی شرم و حیاست.

امام کاظم (علیه السلام) می‌فرماید: «پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت را برندار و مقدارى از آن را باقى گذار، زیرا برداشتن آن، برداشتن حیاست»

امام علی (علیه السلام):

«اَحسَنُ مَلابِسِ الدّینِ الحَیاءُ»

زیباترین لباسهای دین حیاست.

عفاف بدون حیا معنا ندارد. عفاف انسان را به معنویت و قداست می رساند. روزی فردی خدمت حضرت رسول (صلی الله و علیه وآله) رسید و گفت: یا رسول الله مرا موعظه فرمایید.

حضرت فرمودند:

لا تَغضَب قَظُّ فَاِنَّ فیهُ مُنازَعَهَ رَبِّکَ

هرگز خشمگین مشو که در آن منازعه با پروردگار است.

گفت: زِدَنی یا رَسولَ الله

بیشتر بفرمایید.

اِیّاکَ وَ ما تَعتَدِرُ مِنهُ فَاِنَّ فیهَا الشِّرکَ الخَفِّیِ

از آنچه باید برایش عذرآوری پرهیز کن که در آن شرک خفی است.

گفت: زِدنی یا رَسولَ الله

بیشتر بفرمایید.

صَلِّ صَلاهَ مُودعٍ فَاِنَّ فیها الوُصلَهَ وَالقُربی

چون نماز می‌خوانی چنین بنگار که واپسین نماز توست که در آن قرب است.

گفت: زِدَنی یا رَسولَ الله

بیشتر بفرمایید.

اِستَحیِ مِنَ اللهِ استِحیاءَکَ مِن صالِحی جیرانِکَ فَاِنَّ فیها زیادَهَ الیَقینِ

ایمان

از خداوند حیا داشته باشد چنان که از بهترین همسایه ات حیا می کنی؛ زیرا که آن بر یقین می افزاید.

همان طور که انسان مراقب است که حرمتش در میان همسایگان شکسته نشود و هیچ نمی خواهد که آنها از او کاری را ببینند که موجب سرشکستی او بشود به فرمودهء حضرت با حیا کردن از خداوند می توان به یقین بیشتر دست یافت و البته بالاترین درجهء ایمان یقین است.

بنابراین همان گونه که از حضور دیگران شرم می شود و برخی از کارها انجام نمی گردد، باید ازمحضر الهی شرم کرد و از انجام معاصی پرهیز کرد. چطور می شود که در حضور پروردگار به گناه تن داد؟ اهل خدا در خلوت مراقبتهای جدی به خرج می دهند چون محضر پروردگار را کاملاً درک می کنند.

 

علل بی‌حیایی

هر چند گفته شد که حیا در انسان، امری فطری است اما علل و عواملی او را از این امر فطری دور می‌سازد، که در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

1 - حرمت شکنی: امام کاظم (علیه السلام) می‌فرماید: «پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت را برندار و مقدارى از آن را باقى گذار، زیرا برداشتن آن، برداشتن حیاست.»(اصول کافی، ج 2، ص 672)

اگر در جامعه مرزها و حریم‌ها معیّن نباشد و هر کس به خود اجازه دهد وارد حریم دیگران شود، به تدریج بی‌حیایی در جامعه رواج پیدا می‌کند. صمیمیت و خودمانی شدن در جای خود امری پسندیده است اما اگر به افراط کشیده شد، حرمت‌ها شکسته می‌شود. در اسلام جایگاه هر کس تعریف شده است. پدر و مادران نباید پرده شرم میان خود و فرزندان را بردارند و حرف‌هایی بزنند که ارزش آنان را نزد فرزندانشان پایین آورد. همین‌طور فرزندان نیز باید حرمت والدین را نگه دارند و از گفتار یا عملی که حمل بر بی‌حیایی می‌شود پرهیز کنند. هر چند ارتباط نزدیک فرزندان با پدر ضروری است، اما اسلام به آنها سفارش کرده که او را به نام صدا نزنند. این نکته مهمی است که گاهی از آن غفلت می‌شود.

داستان احترام حضرت علی (علیه السلام) به مهمان خود و شستن دست او پس از سرو غذا و واگذار کردن شستن دست پسر مهمان به فرزندش محمد، نشان دهنده رعایت و پاسداشت حرمت‌هاست و به ما می‌آموزد که جای‌گاه هر کس باید محترم شمرده شود تا حیا و شرم در بین افراد ماندگار شود.

در روایتی، امام سجاد (علیه السلام) از گناهان خاصی نام برده که پرده‌ها را می‌درد و موجب بی‌حیایی می‌شود. این گناهان عبارت‌اند از: شراب خواری، قمار بازی، رد و بدل کردن سخنان لغو، شوخی خارج از نزاکت برای خنداندن مردم، عیب دیگران را بیان کردن و هم‌نشینی با مردمان بد نام

2 - درخواست غیر ضرور از مردم: گرچه مشکلات زندگی گاهی آدمی را به درخواست از دیگران وا می‌دارد اما تا ضرورت ایجاب نکند نباید دست نیاز به سوی دیگران دراز کرد، چون به تدریج حیا از آدمی رخت بر می‌بندد. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، عزت را سلب مى‏کند و حیا را مى‏برد.»(همان، ص 148)

البته موارد اضطرار از این قاعده مستثناست.

3 - پرحرفی: یکی از عوامل بی حیایی، زیاد سخن گفتن است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: هر که زیاد حرف زد، راه خطا بسیار پویید و آن‌که بسیار خطا کرد، شرم او اندک شد و آن‌که شرمش کم شد، پارسایی‌اش کم گردد و آن‌که پارسایی‌اش اندک شد، دلش مُرد. (نهج البلاغه، قصار 349)

4 - شراب‌خواری: امام رضا (علیه السلام) حکمت تحریم شراب را از بین رفتن عقل و حیا دانسته و فرموده‌اند: خداوند متعال شراب را حرام فرمود، زیرا شراب تباهی می‌آورد، عقل‌ها را در شناخت حقایق، باطل می‌کند و شرم و حیا را از چهره فرد می‌زداید. (فقه الرضا، ص 282)

5 - معصیت خدا: یکی از آثار گناهان، دریدن پرده‌های اجتماعی و بی‌حیایی است. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «از براى خداى متعال بر بنده با ایمانش چهل پرده است که هر گاه گناهى بزرگ انجام دهد، یکى از آن پرده‏ها برداشته مى‏شود.»(اختصاص مفید، ص 220)

در روایتی، امام سجاد (علیه السلام) از گناهان خاصی نام برده که پرده‌ها را می‌درد و موجب بی‌حیایی می‌شود. این گناهان عبارت‌اند از: شراب خواری، قمار بازی، رد و بدل کردن سخنان لغو، شوخی خارج از نزاکت برای خنداندن مردم، عیب دیگران را بیان کردن و هم‌نشینی با مردمان بد نام. (معانی الاخبار، ص 270)

مریم نوریزاده

اما ما را چه می شود که اینقدر نسبت به این موضوع بی تفاوتیم؟

بسیاری از ما می دانیم که این امر چقدر اهمیت دارد و اطلاعات زیادی در مورد آن داریم و روایات زیادی  در این مورد شنیده ایم  اما به بهانه های مختلف مثل اینکه چه فایده؟ ما که شرایطش را نداریم،از کجا معلوم تأثیر داشته باشد.

در پاسخ باید گفت ما مأمور به وظیفه‌ایم  نه مأمور به نتیجه به ما دستوری داده شده که باید انجام شود اگر ما این کار را نکنیم زشتی‌های دیگران دامن ما را هم خواهد گرفت. چون ما اشتباهات را دیدیم و سکوت کردیم و این سکوت گویی تأییدی است بر آن چه ناشایست بوده است. و باید بدانیم که امر به معروف فوت و فنی دار که باید آموخت تا درد بی تفاوتی‌ها درمان شود. که اگر خوب در این زمینه فکر کنیم و مغزمان را بکار بیندازیم می‌توانیم برای آن چه در ذهن داریم ایده دهیم و پیاده کنیم و رضایت پروردگارا  بدست بیاوریم .

بی توجهی عموم جامعه به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر

اگر همه مردم جامعه نسبت به این وظیفه شرعی عمل نمایند قریب به اتفاق مواردی که نیاز به امر به معروف یا نهی از منکر دارد با همان تذکر زبانی برطرف می‌شود ولی مشکل اینجا است که مردم نسبت به این فریضه دینی احساس وظیفه نمی‌نمایند .

مثال : امروزه اگر مردم ببینند خانمی بر ترک موتور سوار شده و احتمالاً چادر و یا مانتوی وی در بین پره‌های چرخ گیر می‌کند هر کسی به نحوی اینم ساله را تذکر می‌دهد تا بالاخره اینم ساله را اصلاح کند حال اگر همین روحیه در گناهان رایج جامعه نیز توسط مردم پی گرفته می‌شد و هر کس که با منکری مواجه می‌شد با همان زبان ساده و بدون مشکل آفرینی تذکر می‌داد با طیب خاطر می‌توان اذعان نمود که بالاخره فرد خطا کار مجبور می‌شد خودش را اصلاح کند .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان ) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام ( خانه دختران ) (آموزشگاه پرستاری ) (مرکز پزشکی ) (موسسه قالیبافی ) (حوزه علمیه ) تاسیس کرد

در اینجا توجه شما را به یک نمونه تاریخی جلب می‌نماییم : مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمة الله) از آن بزرگوار به«شیخ ما» یا« شیخ بزرگوار ما» یاد می‌کردند و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود. از ویژگی‌های مرحوم شاه آبادی آن بوده که عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه‌های اجتماع نبوده است. تلاش‌های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر، گویای این نکته است. آورده‌اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی، دکتری منزل داشت که تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش یک معلم موسیقی استخدام کرده بود و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی موجب سلب آرامش همسایه‌ها می‌شد. مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه‌ها را فراهم نکند، اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت و تو نیز هر آن چه می‌خواهی انجام بده! ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت: از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می‌کند، وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد. مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند دیری نگذشت که دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه و به قول معروف هوا را ابری دید.

برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که شما با پشتوانه‌ی مردمی کار خود را انجام دادی. اگر به مراجع قضایی مراجعه می‌کردی، به راحتی جوابشان را می‌دادم، امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم. به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست جمعی را از آزار و اذیّت برهاند و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند. به نظر می‌رسد که مرحوم شاه آبادی این شیوه‌ی نهی از منکر را از رسول مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آلا)، اقتباس و پیروی کرده باشد. مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آلا) آمد و از این که همسایه‌اش او را آزار می‌رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند. دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه‌اش شکوه نمود. این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده. مردم که از کوچه عبور می‌کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می‌کنند و تو نیز علّت این کار خود را به آن‌ها بگو (آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد. رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه‌ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید. خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه‌ی خود را آزار نرساند. مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه‌اش او را آزار نرساند.( مجله دیدار شماره 43- چهارم دی 1382 )

دور شدن از حجاب چرا و به چه علت؟

در برخی امور باید زمینه‌ها و مقدمات امر به معروف و نهی از منکر را فراهم نمود و حتی اگر لازم شد در آن زمینه اقدامات تحقیقاتی انجام داد .

امام موسی صدر ( 1328 ه. ش ) وقتی وضعیت نابسمان حجاب در لبنان را دید حدود یک سال در خصوص علل و راه‌های مبارزه با آن تحقیق کرد

خودش گفته پس از یک سال مطالعه عامل اصلی این بی بند و باری را در بی سوادی و دور بودن زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری و تربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم که عبارت بودند از:

الف : زنان لبنان برخلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمی‌کردند.

ب : شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام (خانه دختران) (آموزشگاه پرستاری) (مرکز پزشکی) (موسسه قالیبافی) (حوزه علمیه) تاسیس کرد.

حزب الله امروز ثمره اقدامات اولیه امام موسی صدر است.(کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 187)

 

بررسی و کشف روش های اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اصولی ترین شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال اثر گذاری آن می باشد و وجود چنین شرطی به معنای خالی کردن شانه از این وظیفه مهم شرعی نیست بلکه از وظایف بسیار مهم آمرین به معروف و ناهیان از منکر که کمتر نیز بدان توجه می نمایند این است که در هر موضوعی روشهای اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر را بررسی ، کشف و اجرایی نمایند چرا که در صورت عدم شناخت روش های تاثیر گذار ممکن است نتیجه معکوس عائد آمرین به معروف و ناهیان از منکر گردد در این قسمت برایتان چند نمونه از روش هایی که افراد گوناگون در راستای امر به معروف و نهی از منکر به کار برده اند را ذکر می نمائیم

مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست ،بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است،ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم

نمونه اول : طرح دوستی

حجة الاسلام قرائتی در یکی از خاطرات خود می گوید : در قم دوستی داشتم که می گفت: وقتی می خواهم به مسافرت بروم، مقداری سوهان قم و شیرینی می خرم و همین که وارد اتوبوس شدم به راننده و شاگرد راننده تعارف می کنم. در بین راه یا موسیقی روشن نمی کند و یا اگر روشن کرد با تذکّر من خاموش می کند. (خاطرات قرائتی - بهشتی - ج2 ص 36)

 

نمونه دوم: بیان غیر مستقیم

یک راننده می گفت زمانی در کارخانه ای کار می کردم ، وقتی می دیدم دوستان فحاشی می کنند مطالبی را می نوشتم در خصوص فوائد زبان و اینکه با زبان چه فضائلی را می توان کسب کرد و این که نباید این نعمت الهی را در مسیر فحاشی صرف نمود سپس آن را در تابلو اعلانات نصب می نمودم . و یا هر چند وقت یک بار سخنرانی را دعوت می نمودم و مواردی که دوستانم رعایت نمی کردند را به سخنران می گفتم تا وی پیرامون همان مسائل سخنرانی خود را تنظیم نماید که این اقدامات تاثیر بسیار زیادی بر نوع رفتار افراد می گذاشت

نمونه سوم: نامه نگاری

سید جمال الدین اسد آبادی در سال 1308 توسط عوامل ناصرالدین شاه در حرم حضرت مطهر عبدالعظیم حسنی دستگیر و از کشور اخراج شد وی برای روشنگری شروع به نامه نگاری می کند و نامه های متعددی به سران قبائل و علمای اسلام می فرستد که یکی از آن نامه های مهم و سرنوشت ساز نامه ای است که به میرزای شیرازی ارسال می کند و منجر به حکم معروف تحریم استعمال تنباکو را صادر می کند و به این طریق استعمار به زانو در می آید . به دنبال همین مبارزات ، شاه امتیاز « رژی » را در جمادی الثانی 1309 برابر 5 دی 1371 لغو می کند . (کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 95)

حجاب اسلامی الگوی کشوری است

نمونه چهارم : تذکر و یادآوری

مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. ( امر به معروف و نهی از منکر - محمد رضا اکبر ص 71)

نمونه پنجم : تبیین و تشریح حقیقت منکر

در زمان « مجلسیِ اوّل» که از علمایِ بزرگ اصفهان بود، لوطی هایِ اصفهانی مزاحم مردم می شدند و آن ها را اذیّت می کردند. روزی لوطی ها جلویِ یکی از مؤمنان را گرفتند و به او گفتند:« ما می خواهیم امشب مهمانِ تو باشیم. » مرد مؤمن با خود اندیشید:« اگر آن ها را دعوت نکنم در آینده مزاحم خانواده ام می شوند و اگر آن ها را دعوت نمایم با وسایلِ موسیقی و لهو و لعب به خانه ام می آیند و در خانه کارهای زشت و گناه آلود انجام می دهند.» مرد به ناچار، نزدِ مجلسی رفت و مشکلِ خود را با او در میان گذاشت. مجلسی چند لحظه فکر کرد و سپس گفت:« آن ها را دعوت کن که به خانه ات بیایند.» هنگام شب، مجلسیِ اوّل، زودتر از مهمانان به خانه ی مرد مؤمن رفت و به انتظار لوطی ها نشست. وقتی لوطی ها آمدند و مجلسی را دیدند، پکر شدند و تصمیم گرفتند کاری کنند که مجلسی قهر کند و برود تا مویِ دماغشان نباشد. با این تصمیم، رئیس لوطی ها به مجلسی گفت:« جناب آقا! مگر راه و روشِ ما لوطی ها چه عیبی دارد که به ما اعتراض می کنید. و شما چه خوبی دارید که ما باید شما را ستایش نمائیم؟» مجلسی گفت:« ما هزاران عیب داریم ولی نمک شناسیم. اگر نمک کسی را خوردیم، دیگر نمکدان نمی شکنیم و به او خیانت نمی کنیم و لطف او تا پایانِ عمر از خاطرمان نمی رود ولی من این صفت را در شما نمی بینم.»

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد

لوطی گفت:« در اصفهان، از هر کس می خواهید، بپرسید تا ببینید ما نمکِ چه کسی را خورده ایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم.» مجلسی گفت:« خودم گواهی می دهم که شما همگی نمک نشناس هستید. آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدانِ او را نشکسته اید؟ خداوند که این همه نعمت به شما داده، نعمت سلامتی و چشم و گوش و دهان و دست و پا و … به شما داده و هر روز شما را بر سفره ی خود نشانیده و روزی شما را رسانیده است، چرا نمک به حرامی می کنید. این همه از نعمت های الهی استفاده می کنید و باز هم سرکشی و گناه و پیروی از هوی و هوس می نمائید. لوطی ها مانند برق گرفته ها در جای خود خشکشان زد و به ناگاه از خواب غفلت بیدار شدند. سکوت مطلق بر خانه حکمفرما شد. پس از مدّتی، لوطی ها که سر به زیر انداخته بودند، یکی یکی از خانه خارج شدند. صبح روز بعد، لوطی ها به خانه ی مجلسی رفتند و در حضورِ او از گناهانِ خود توبه کردند. ما نیز در عمر خودمان از نعمت های بی شمار الهی استفاده می کنیم ولی خدا را فراموش کرده ایم. آیا ما از آن لوطی هایِ گناهکار نیز بدتر شدیم که متوجّه لطف و محبّتِ بی پایانِ خداوند نمی شویم؟ ( داستان های شهید دستغیب ص 60 -62)

این نمونه ها به ما یادآوری می کند که مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست، بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است، ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و ... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم.

امام علی علیه السلام در این مورد فرمایش گرانقدری دارند که «وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛ همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق. »(نهج البلاغه، حکمت374 )

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد.

مریم نوریزاده

کمتر کسی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یعنی زمانی که انقلاب صنعتی با اختراع ماشین بخار خود را به دنیا نشان داد تصور می‌کرد این انقلاب تا این حد بر ریزترین ابعاد زندگی بشر تأثیرگذار شود. این انقلاب به مرزهای انگلستان و اروپا محدود نشد و مناطق دیگر جهان با سودای پیشرفت شروع به تقلید و رهروی از غرب کردند.

بر اساس یک اصل کلی هر اقدامی فارغ از بدی یا خوبی اثراتی به همراه دارد. انقلاب صنعتی نیز از این اصل جدا نماند و آثار مخرب آن به دنبال اثرات مثبتش خود نمایی کرد. از دیدگاه جامعه شناسی یکی از آثار منفی صنعتی شدن زندگی انسان‌ها روزمرگی است.

کارشناسان از نشانه‌های روزمرگی را فردگرایی و تنهایی می‌شمرند، بلایی که امروزه گریبان گیر زندگی مردم غرب است. اتکای بیش از حد به نیروی فردی و از طرفی دیگر وجود رقابت شدید برای زنده ماندن و گرفتن فرصت‌های برتر از دلایل این پدیده دانسته شده است. فردی که در جامعه مدرن فعالیت می‌کند باید طبق شرایط خاص اجتماعی که عمو ما تحمیلی هستند برای بقا تلاش کند. 

طلاق این پدیده شوم را می‌توان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به صورتی شدید به دنبال تنوع طلبی است. یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام می‌زند. زندگی شخصی را به امید درمان مورد هجمه قرار می‌دهد غافل از اینکه این تغییر، موقتی بوده و ضربه‌های این تصمیم سنگین و سهمگین خواهد بود

 

آفات روزمرگی

انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت مواجه است. تکرار مکررات و پیاده سازی کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایده‌های نو خواهد شد و کسی که توانایی آفرینش را از دست بدهد به افسردگی و تنهایی دچار می‌شود. جهان به رایش کوچک و زندگی معنی پوچی خواهد گرفت. این انسان مولود جامعه مدرن گاهی برای رهایی از وضعیت موجود به خشونت و تبهکاری روی می‌آورد.

طلاق این پدیده شوم را می‌توان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به صورتی شدید به دنبال تنوع طلبی است. یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام می‌زند. زندگی شخصی را به امید درمان مورد هجمه قرار می‌دهد غافل از اینکه این تغییر، موقتی بوده و ضربه‌های این تصمیم سنگین و سهمگین خواهد بود.

نا امیدی و کسالت از دیگر نشانه‌های روزمرگی است. فرد دچار روزمرگی، برای آینده چندان برنامه‌ای ندارد چرا که معتقد است زندگی تکراری امروز اهمیت آینده نگری را ندارد. ارزش‌هایش بر این اساس تغییر کرده و ارزش‌های نوین جایگزین آن می‌شود. آسیب جدی که امروز دنیای مدرن را تهدید می‌کند خود کشی ناشی از بحران هویت است. بحران هویت در راستای تکرار مکررها روزانه و تلقی بی ارزش بودن در انسان ایجاد می‌شود. جهان بینی به شکلی جدی تغییر یافته و انسان خود را میان انبوهی از امر و نهی‌های روزانه سرگردان می‌یابد. در نتیجه عدم را بر زندگی مرده وار ترجیح می‌دهد.

گرایش به مصرف گرایی درد دیگر روزمرگی است. فرد، دیگر با رفع نیازهای سابق ارضا نشده و بر اساس اصل تنوع طلبی به خلق کالاهای جدید روی آورده و با تولید نیاز در پی رفع خلاء موجود زندگی خویش است. روشی که به شدت از سوی غرب دنبال می‌شود. پدیده فیلم، موسیقی‌های به شدت هیجان انگیز تولید بازی‌های متنوع با رویکردهای مختلف و گاه بسیار هدف دار از سیاست‌های فرهنگی غرب به شمار می‌آید.

 


رابطه تکنولوژی و روزمرگی

پیشرفت‌های علمی از جهاتی سهم بزرگی در ابتلای انسان به روزمرگی دارد. کارشناسان معتقدند تولد رایانه در جهان خود انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب صنعتی است. هرچند ویژگی فن آوری کاستن سنگینی بار فعالیت‌های انسان است، اما مولود تنهایی انسان نیز هست. نقش اینترنت در این جا بسیار پررنگ است. شهروند صاحب این تکنولوژی با فشردن یک دکمه خرید چند روزه خود را انجام می‌دهد بی آنکه ساعت‌ها در فروشگاه وقت صرف کند. نه دیده می‌شود و نه می‌بیند. ارتباط انسانی ناپایدار و اندک می‌شود.

باید توجه داشت کمی این ارتباط موجب افزایش زمان فراغت انسان شده و بیکاری مخفی برای او حاصل می‌کند. فراغت کاذب زمان هجوم افکار به شدت منفی در ذهن انسان است. افکاری که انسان را به فرعی‌ات زندگی سوق می‌دهد. ذهن ترتیبی ساعتی پیدا کرده و برنامه فردا از روز قبل مشخص و دست نخورده است.

فردگرایی و تنهایی از نشانه‌های بارز روزمرگی جوامع به حساب می‌آید. خصیصه‌ای که بخشی از آن را فن آوری ایجاد کرده است. رخوت و افسردگی ناشی از تکرار اعمال روزانه در شدیدت رین حالت باعث بروز آسیب‌های اجتماعی خواهد شد.

 

مذمومیت روزمرگی در نگاه اسلام

دین مبین اسلام برای پیشگیری از آفت روزمرگی توصیه‌های جدی را ارائه داده است. اسلام علایم مؤمن را برنامه ریزی و تقسیم کار می‌داند. انسان باید آینده نگر و تلاش گر باشد. توجه به ارتباط با دیگران از طریق تقسیم کار، انسان را از تنهایی و افسردگی نجات خواهد داد.

بپر هیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی ست، کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند. و کسی که ملالت و بی قراری گیرد بر هیچ حقی صابر و شکیبا نتواند بدهد»
اسلام توبه را، راهی برای فرار از روزمرگی می‌داند. بر طبق سخن امیر المؤمنین علی (ع) توبه‌ای واقعی است که فرد تصمیم بر جبران کامل اعمال خود داشته باشد. خاصیت توبه باز شدن دریچه‌های تازه به زندگی انسان است. امید به رحمت خدا و احساس حضور او خود مانعی بزرگ برابر روزمرگی است. تأمل و تأکید اسلام به غنیمت شمردن وقت، حساسیت انسان را به زندگی و استفاده بهینه آن بیشتر می‌کند.

امام صادق(ع) نیز فرد بیکار را محبوب خدا نمی شمارد و باز در سخن دیگر می‌فرمایند: «خداوند از خواب زیاد و بیکاری پیوسته نفرت دارد. (وسایل الشیعه – ج 17، ص 57)

امام محمد باقر علیه‌السلام فرموده‌اند:

«ایاک و الکسل و الضجر فانهما مفتاح کل شر من کسل لم یود حقا حفا و من ضجر لم یصبر علی حق ؛ بپر هیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی ست، کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند. و کسی که ملالت و بی قراری گیرد بر هیچ حقی صابر و شکیبا نتواند بدهد» (منتهی الامال ج 2 ص 145)

 

کسالت و نشاط در قرآن


در قرآن کریم از منافقینی یاد می‌کند که یکی از صفات بارز آنان، داشتن کسالت در هنگام اقامه‌ی نماز است. خداوند می‌فرماید:" همانا منافقین با خدا مکر و حیله می‌کنند و خدا نیز با آن‌ها همین معامله را می‌فرماید و چون به نماز میایستند با حال بی میلی و کسالت و ریا کاری به این کار اقدام می‌کنند."[ نساء، 142] در آیه‌ی دیگر خداوند به فرشت‌گانی قسم می‌خورد که با نشاط کار می‌کنند. می‌فرماید:" و ( قسم به) فرشت‌گانی که ارواح مؤمنان را با مدارا و نشاط جدا میسازند".[ نازعات، 2.]

 

کسالت و نشاط در احادیث

در حدیث مشهور "جنود عقل و جهل" ، امام صادق (ع) می‌فرماید: "از جمله سربازان عقل نشاط است که ضدّ آن (یعنی سرباز جهل)، کسالت و بی حالی است."[ کلینی، کافی، ج1، ص 20.] در روایت دیگری می‌فرماید:" بر تو باد که از کسالت دوری کنی؛ زیرا کسالت و سستی به همراه نا آرامی و غم، تو را از بهره‌های دنیوی و اخروی‌ات محروم می‌کند."[ کافی، ج5، ص 85]

کار و کوشش، راهی است که آفرینش پیش پای انسان گذاشته تا با پیمودن آن، سعادت زندگی خود را دریابد و البته انحراف از مجرای خلقت و طبیعت اگر چه بسیار کم هم باشد، جز به ضرر انسان تمام نخواهد شد و در این صورت، انحراف از امری که اساس نظام زندگی روی آن استوار است، جز بدبختی دنیا و آخرت در بر نخواهد داشت

کسالت و نشاط در برخی از آثار ادبی

حافظ:

در مذهب طریقت خامی نشان کفر است                        آری طریق دولت، چالاکی است و چستی

سعدی:

              ندانی گه غله برداشتن                                     که سستی بود، تخم نا کاشتن

خواجه عبدالله انصاری: در جوانی مستی ، در پیری سستی ، پس خدا را کی پرستی."[ لغت نامه‌ی دهخدا، ذیل لغات: چالاکی، سستی]

 


مضرات بی کاری

کار و کوشش، راهی است که آفرینش پیش پای انسان گذاشته تا با پیمودن آن، سعادت زندگی خود را دریابد و البته انحراف از مجرای خلقت و طبیعت اگر چه بسیار کم هم باشد، جز به ضرر انسان تمام نخواهد شد و در این صورت، انحراف از امری که اساس نظام زندگی روی آن استوار است، جز بدبختی دنیا و آخرت در بر نخواهد داشت.

از این جا است که امام موسی کاظم (ع) می‌فرماید: در کارها اظهار سستی و خستگی مکن وگرنه دنیا و آخرت را از دست می‌دهی (کافی 5: 85، ح 2)، پیغمبر اکرم (ص) کسانی را که به بی کاری خو کرده، سنگینی زندگی خود را به دوش دیگران می‌اندازند، لعنت فرموده است (همان4: 12، ح9).

 

نتیجه گیری

تلاش، هدفمندی و برنامه ریزی از موانع بزرگ ابتلا به روزمرگی است. عدم وابستگی بیش از حد به فن آوری های روز و اتکا به نیرو و خلاقیت خدادادی رضایت مندی از زندگی را به همراه می‌آورد. گمشده امروز زندگی بشر ایمان امید و کسب آگاهی است و فرهنگ جایگزین آن، در آمد حداکثری و تولید ثروت به هر قیمت است. انسان برای به دست آوردن آن تمام عمر تلاش می‌کند، غافل از آنکه از حقیقت زندگی فرسنگ‌ها فاصله دارد. انسان عصر مدرن برای درمان روزمرگی باید به زندگی خدایی بازگردد و بیش از آنکه به خود تکیه دارد به خالقش اعتماد کند.

مریم نوریزاده

سکوت کردن؛ از ویژگی های ایمان!

در فرازی از این خطبه حضرت یکی از ویژگی های مؤمن را چنین بیان می دارند: آیا می دانی مؤمن کیست؟ ... او سکوت اختیار می کند تا از لغزشها در امان بماند.


براساس فرموده امیرالمؤمنین(علیه السلام) سکوت کردن یکی از ویژگی های مؤمن است که می کوشد در مواقع خطر و عصبانیت و هر کجا که ضرورت سخن گفتن نباشد، سکوت کند. سکوت در این عبارت احتمالاً سکوت اختیار کردن در مواقعی است که سخن گفتن ضرورت ندارد وگرنه در مواردی که وظیفه ی شرعی و دینی و اخلاقی انسان اقتضاء می کند لازم است انسان سخن بگوید و به دفاع از دین بپردازد و نمونه ی این موضوع را ما بسیار در سنت و سیره و رفتار معصومین(علیهم السلام) مشاهده می نماییم. امّا در رفتارهای عادّی روزمره و در برخورد با سایر مردم، ویژگی اهل ایمان آن است که تا ضرورت سخن نباشد لب باز نمی کنند و با سکوت خویش، خود را از خطاها سالم و محفوظ نگه می دارند.

 

سکوت، نور است!

از دیگر فوایدی که سکوت کردن از آن برخوردار است آن است که براساس فرموده امام جواد(علیه السلام) نور است! در حدیثی شریف از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: دین عزّت است و علم گنج و سکوت نور. براساس فرموده امام(علیه السلام) سکوت نور است و با سکوت کردن لحظات و اوقات و ایّام ما نورانی خواهد شد. نکته ی جالب توجه آن است که حضرت نفرمودند سکوت همچون نور است. و این موضوع را از باب تشبیه و تمثیل نفرمودند بلکه خود سکوت را از جنس نور دانسته اند. توجه به این نکته ی ظریف معلوم می کند که سکوت کردن نوری الهی است که بواسطه آن انسان نورانی می شود و در هاله ای از نور الهی محفوظ می گردد. اکنون سرّ سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آشکار می گردد که چگونه سکوت انسان را از خطا حفظ می کند! در واقع انسان مؤمن با سکوت کردن در مواقع غیرضروری سخن گفتن، خود را در هاله ای از نور الهی قرار می دهد. این نور، نوری معنوی و روحانی است و گرچه با چشم سر دیده نمی شود امّا در واقع وجود دارد و همان سبب مصونیت انسان از خطا می شود. انسان محفوظ شده در نور الهی می بیند و کار انجام می دهد از خطا و لغزش در امان می ماند.

همان طور که امام جواد(علیه السلام) فرمودند، قرار گرفتن انسان در هاله ی نور الهی بواسطه سکوت همچنین سبب می شود که درهای حکمت الهی به روی انسان باز گردد. در واقع نور الهی سکوت علاوه بر حفظ انسان از خطا و لغزش، او را به سوی کشف اسرار و حکمت های الهی نیز رهنمون می سازد و راه را برای او روشن می کند

سکوت کردن و درهای حکمت!

براساس آنچه به نقل از روایات شریفه ذکر کردیم سکوت فایده مهم بازدارندگی از خطا را بدنبال دارد. در روایت شریف دیگری از امام رضا(علیه السلام) حضرت به یکی دیگر از فواید سکوت اشاره فرموده اند که اثری فراتر از بازدارندگی از خطا و لغزش دارد! به فرموده حضرت(علیه السلام) با سکوت کردن درهای حکمت به روی انسان باز می شود! در واقع انسانی که بدون جهت و بی فایده سخن نمی گوید بیشتر فرصت تفکر و درون نگری را پیدا می کند. در اثر همین تفکر و تدبّر درونی درهای حکمت و علم به روی انسان باز می شود. شاید بتواند گفت همان طور که امام جواد(علیه السلام) فرمودند، قرار گرفتن انسان در هاله ی نور الهی بواسطه سکوت همچنین سبب می شود که درهای حکمت الهی به روی انسان باز گردد. در واقع نور الهی سکوت علاوه بر حفظ انسان از خطا و لغزش، او را به سوی کشف اسرار و حکمت های الهی نیز رهنمون می سازد و راه را برای او روشن می کند.

 

پایان سخن...

با همه آثار و فوایدی که برای سکوت شمرده شده است که حتی یکی از آنها برای سخن گفتن ذکر نشده است! واقعاً چرا تصمیم نمی گیریم حداقل ساعاتی از روز را سکوت کنیم و به خویشتن خویش بپردازیم؟!! فرو خوردن خشم و غضب و سکوت در مواقع عصبانیت که دیگر هیچ! بیایید از امروز ساعاتی نه یک لحظه و برای خود نه برای مردگان و از دست رفتگان سکوت کنیم!

 

فهرست منابع و مآخذ

1- نهج البلاغه – شرح علامه ی جعفری(ره)

2- بحارالانوار – علامه ی مجلسی(ره)

3- بحارالانوار – علامه ی مجلسی(ره)

مریم نوریزاده

در آموزه‌های اسلامی از توکل به عنوان یکی از نشانه‌های دینداری و ایمان یاد شده است.در قرآن کریم در هفت مورد، عبارت «مۆمنان باید بر خداوند توکل کنند»، آمده است.[1]

بر اساس این آیات، اگر قرار است در زندگی بر کسی اعتماد کنید، چه کسی بهتر از پروردگاری که راه‌های سعادت را پیش رویتان گذاشته است.[2] توکل از ماده وکالت، به معنای سپردن کارهای خود به دست باکفایت خداوند دانا، توانا، و خیرخواه است. «چنان‌که انسان در کارهای دنیوی برای خود وکیل برمی‌گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می‌کند، تا نتایج سودمندتری در پی داشته باشد، شایسته است بنده خدا نیز در همه امور زندگی به خداوند تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد، تا خواسته‌هایش بدون اضطراب و تشویش خاطر تأمین گردد».[3]

البته توکل منحصر به مواردی که اسباب عادی رسیدن به یک هدف در اختیار ماست، نمی شود. حتی در چنین مواردی نیز مۆمن باید اعتمادش به خدا باشد؛ زیرا تأثیرگذاری علل به اذن خداوند انجام می‌گیرد و اگر خدا نخواهد، اسباب عادی اثر معمول خود را نخواهد داشت، چنان که کارد گلوی حضرت اسماعیل علیه السلام را نبرید و آتش نمرود بدن حضرت ابراهیم علیه السلام را نسوزاند. «برخی می‌پندارند که هرگاه ابزاها، اسباب و عوامل کار فراهم است نیازی به توکل نیست و تنها در جایی که اسباب و عوامل کار فراهم نیست انسان باید بر خدا اعتماد و توکل کند. تا آنجا که اسباب دستیابی به هدف فراهم است، نیاز به توکل نیست و آنجا که توکل می‌کند، نیازی به استفاده از اسباب ندارد و باید اسباب را رها کند. مثلاً در جهاد، بخشی از کار را با توسل به اسباب[4] و بدون توکل انجام دهد و بخش دیگر را با توکل بدون استفاده از اسباب انجام دهد، یعنی هنگامی که به مرز توکل رسید اسباب و ابزار فعل را رها کند.

توکل همانند دعا و توسل مربوط به خارج از محدوده علل و اسباب ظاهری و مادی نیست و متوکل باید در همه شئون هستی و در همه کارهایش و از جمله، در تحصیل اسباب، بر خدا اعتماد کند و کار خود را به او واگذار کند. در احادیث آمده است: «هم زانوی شترت را محکم ببند و هم بر خدا توکل کن».[5]

کسانی که به خداوند توکل کنند، به احساس ارزشمندی دست می‌یابند و دیگر حاضر به پذیرش ذلت و دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران نیستند. امام صادق علیه السلام فرمود: «بی‌نیازی و عزت به هر طرف می‌گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند، در آن مستقر می‌شوند»

توکل و کوشش. توکل از جمله مفاهیمی است که اگر معنای صحیحی از آن ارائه کنیم، باعث پویایی و امیدواری در جامعه می شود و به بهداشت روانی افراد آن می‌انجامد، اما اگر کج‌فهمی در آن راه یافت، رخوت و تنبلی را به دنبال خواهد داشت. اگر به موارد استعمال این واژه در منابع اسلامی و از جمله قرآن مراجعه کنیم، درمی‌یابیم که چنین برداشتی به هیچ‌وجه با واقعیت سازگار نیست.[6]
مریم نوریزاده