ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

... مرغ باغ ملکوتم

ملکوتیان

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ...
اگر بگیری دست هایم را،
همه چیز،
از دست هایت شروع می شود...
حتی عشق!

+ دست خدا بالاتر از همه ی دست هاست فتح/ 10

طبقه بندی موضوعی

اما ما را چه می شود که اینقدر نسبت به این موضوع بی تفاوتیم؟

بسیاری از ما می دانیم که این امر چقدر اهمیت دارد و اطلاعات زیادی در مورد آن داریم و روایات زیادی  در این مورد شنیده ایم  اما به بهانه های مختلف مثل اینکه چه فایده؟ ما که شرایطش را نداریم،از کجا معلوم تأثیر داشته باشد.

در پاسخ باید گفت ما مأمور به وظیفه‌ایم  نه مأمور به نتیجه به ما دستوری داده شده که باید انجام شود اگر ما این کار را نکنیم زشتی‌های دیگران دامن ما را هم خواهد گرفت. چون ما اشتباهات را دیدیم و سکوت کردیم و این سکوت گویی تأییدی است بر آن چه ناشایست بوده است. و باید بدانیم که امر به معروف فوت و فنی دار که باید آموخت تا درد بی تفاوتی‌ها درمان شود. که اگر خوب در این زمینه فکر کنیم و مغزمان را بکار بیندازیم می‌توانیم برای آن چه در ذهن داریم ایده دهیم و پیاده کنیم و رضایت پروردگارا  بدست بیاوریم .

بی توجهی عموم جامعه به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر

اگر همه مردم جامعه نسبت به این وظیفه شرعی عمل نمایند قریب به اتفاق مواردی که نیاز به امر به معروف یا نهی از منکر دارد با همان تذکر زبانی برطرف می‌شود ولی مشکل اینجا است که مردم نسبت به این فریضه دینی احساس وظیفه نمی‌نمایند .

مثال : امروزه اگر مردم ببینند خانمی بر ترک موتور سوار شده و احتمالاً چادر و یا مانتوی وی در بین پره‌های چرخ گیر می‌کند هر کسی به نحوی اینم ساله را تذکر می‌دهد تا بالاخره اینم ساله را اصلاح کند حال اگر همین روحیه در گناهان رایج جامعه نیز توسط مردم پی گرفته می‌شد و هر کس که با منکری مواجه می‌شد با همان زبان ساده و بدون مشکل آفرینی تذکر می‌داد با طیب خاطر می‌توان اذعان نمود که بالاخره فرد خطا کار مجبور می‌شد خودش را اصلاح کند .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان ) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام ( خانه دختران ) (آموزشگاه پرستاری ) (مرکز پزشکی ) (موسسه قالیبافی ) (حوزه علمیه ) تاسیس کرد

در اینجا توجه شما را به یک نمونه تاریخی جلب می‌نماییم : مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمة الله) از آن بزرگوار به«شیخ ما» یا« شیخ بزرگوار ما» یاد می‌کردند و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود. از ویژگی‌های مرحوم شاه آبادی آن بوده که عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه‌های اجتماع نبوده است. تلاش‌های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر، گویای این نکته است. آورده‌اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی، دکتری منزل داشت که تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش یک معلم موسیقی استخدام کرده بود و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی موجب سلب آرامش همسایه‌ها می‌شد. مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه‌ها را فراهم نکند، اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت و تو نیز هر آن چه می‌خواهی انجام بده! ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت: از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می‌کند، وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد. مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند دیری نگذشت که دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه و به قول معروف هوا را ابری دید.

برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که شما با پشتوانه‌ی مردمی کار خود را انجام دادی. اگر به مراجع قضایی مراجعه می‌کردی، به راحتی جوابشان را می‌دادم، امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم. به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست جمعی را از آزار و اذیّت برهاند و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند. به نظر می‌رسد که مرحوم شاه آبادی این شیوه‌ی نهی از منکر را از رسول مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آلا)، اقتباس و پیروی کرده باشد. مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آلا) آمد و از این که همسایه‌اش او را آزار می‌رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند. دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه‌اش شکوه نمود. این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده. مردم که از کوچه عبور می‌کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می‌کنند و تو نیز علّت این کار خود را به آن‌ها بگو (آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد. رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه‌ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید. خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه‌ی خود را آزار نرساند. مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه‌اش او را آزار نرساند.( مجله دیدار شماره 43- چهارم دی 1382 )

دور شدن از حجاب چرا و به چه علت؟

در برخی امور باید زمینه‌ها و مقدمات امر به معروف و نهی از منکر را فراهم نمود و حتی اگر لازم شد در آن زمینه اقدامات تحقیقاتی انجام داد .

امام موسی صدر ( 1328 ه. ش ) وقتی وضعیت نابسمان حجاب در لبنان را دید حدود یک سال در خصوص علل و راه‌های مبارزه با آن تحقیق کرد

خودش گفته پس از یک سال مطالعه عامل اصلی این بی بند و باری را در بی سوادی و دور بودن زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری و تربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم که عبارت بودند از:

الف : زنان لبنان برخلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمی‌کردند.

ب : شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام (خانه دختران) (آموزشگاه پرستاری) (مرکز پزشکی) (موسسه قالیبافی) (حوزه علمیه) تاسیس کرد.

حزب الله امروز ثمره اقدامات اولیه امام موسی صدر است.(کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 187)

 

بررسی و کشف روش های اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اصولی ترین شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال اثر گذاری آن می باشد و وجود چنین شرطی به معنای خالی کردن شانه از این وظیفه مهم شرعی نیست بلکه از وظایف بسیار مهم آمرین به معروف و ناهیان از منکر که کمتر نیز بدان توجه می نمایند این است که در هر موضوعی روشهای اثر گذاری امر به معروف و نهی از منکر را بررسی ، کشف و اجرایی نمایند چرا که در صورت عدم شناخت روش های تاثیر گذار ممکن است نتیجه معکوس عائد آمرین به معروف و ناهیان از منکر گردد در این قسمت برایتان چند نمونه از روش هایی که افراد گوناگون در راستای امر به معروف و نهی از منکر به کار برده اند را ذکر می نمائیم

مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست ،بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است،ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم

نمونه اول : طرح دوستی

حجة الاسلام قرائتی در یکی از خاطرات خود می گوید : در قم دوستی داشتم که می گفت: وقتی می خواهم به مسافرت بروم، مقداری سوهان قم و شیرینی می خرم و همین که وارد اتوبوس شدم به راننده و شاگرد راننده تعارف می کنم. در بین راه یا موسیقی روشن نمی کند و یا اگر روشن کرد با تذکّر من خاموش می کند. (خاطرات قرائتی - بهشتی - ج2 ص 36)

 

نمونه دوم: بیان غیر مستقیم

یک راننده می گفت زمانی در کارخانه ای کار می کردم ، وقتی می دیدم دوستان فحاشی می کنند مطالبی را می نوشتم در خصوص فوائد زبان و اینکه با زبان چه فضائلی را می توان کسب کرد و این که نباید این نعمت الهی را در مسیر فحاشی صرف نمود سپس آن را در تابلو اعلانات نصب می نمودم . و یا هر چند وقت یک بار سخنرانی را دعوت می نمودم و مواردی که دوستانم رعایت نمی کردند را به سخنران می گفتم تا وی پیرامون همان مسائل سخنرانی خود را تنظیم نماید که این اقدامات تاثیر بسیار زیادی بر نوع رفتار افراد می گذاشت

نمونه سوم: نامه نگاری

سید جمال الدین اسد آبادی در سال 1308 توسط عوامل ناصرالدین شاه در حرم حضرت مطهر عبدالعظیم حسنی دستگیر و از کشور اخراج شد وی برای روشنگری شروع به نامه نگاری می کند و نامه های متعددی به سران قبائل و علمای اسلام می فرستد که یکی از آن نامه های مهم و سرنوشت ساز نامه ای است که به میرزای شیرازی ارسال می کند و منجر به حکم معروف تحریم استعمال تنباکو را صادر می کند و به این طریق استعمار به زانو در می آید . به دنبال همین مبارزات ، شاه امتیاز « رژی » را در جمادی الثانی 1309 برابر 5 دی 1371 لغو می کند . (کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف - ص 95)

حجاب اسلامی الگوی کشوری است

نمونه چهارم : تذکر و یادآوری

مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. ( امر به معروف و نهی از منکر - محمد رضا اکبر ص 71)

نمونه پنجم : تبیین و تشریح حقیقت منکر

در زمان « مجلسیِ اوّل» که از علمایِ بزرگ اصفهان بود، لوطی هایِ اصفهانی مزاحم مردم می شدند و آن ها را اذیّت می کردند. روزی لوطی ها جلویِ یکی از مؤمنان را گرفتند و به او گفتند:« ما می خواهیم امشب مهمانِ تو باشیم. » مرد مؤمن با خود اندیشید:« اگر آن ها را دعوت نکنم در آینده مزاحم خانواده ام می شوند و اگر آن ها را دعوت نمایم با وسایلِ موسیقی و لهو و لعب به خانه ام می آیند و در خانه کارهای زشت و گناه آلود انجام می دهند.» مرد به ناچار، نزدِ مجلسی رفت و مشکلِ خود را با او در میان گذاشت. مجلسی چند لحظه فکر کرد و سپس گفت:« آن ها را دعوت کن که به خانه ات بیایند.» هنگام شب، مجلسیِ اوّل، زودتر از مهمانان به خانه ی مرد مؤمن رفت و به انتظار لوطی ها نشست. وقتی لوطی ها آمدند و مجلسی را دیدند، پکر شدند و تصمیم گرفتند کاری کنند که مجلسی قهر کند و برود تا مویِ دماغشان نباشد. با این تصمیم، رئیس لوطی ها به مجلسی گفت:« جناب آقا! مگر راه و روشِ ما لوطی ها چه عیبی دارد که به ما اعتراض می کنید. و شما چه خوبی دارید که ما باید شما را ستایش نمائیم؟» مجلسی گفت:« ما هزاران عیب داریم ولی نمک شناسیم. اگر نمک کسی را خوردیم، دیگر نمکدان نمی شکنیم و به او خیانت نمی کنیم و لطف او تا پایانِ عمر از خاطرمان نمی رود ولی من این صفت را در شما نمی بینم.»

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد

لوطی گفت:« در اصفهان، از هر کس می خواهید، بپرسید تا ببینید ما نمکِ چه کسی را خورده ایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم.» مجلسی گفت:« خودم گواهی می دهم که شما همگی نمک نشناس هستید. آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدانِ او را نشکسته اید؟ خداوند که این همه نعمت به شما داده، نعمت سلامتی و چشم و گوش و دهان و دست و پا و … به شما داده و هر روز شما را بر سفره ی خود نشانیده و روزی شما را رسانیده است، چرا نمک به حرامی می کنید. این همه از نعمت های الهی استفاده می کنید و باز هم سرکشی و گناه و پیروی از هوی و هوس می نمائید. لوطی ها مانند برق گرفته ها در جای خود خشکشان زد و به ناگاه از خواب غفلت بیدار شدند. سکوت مطلق بر خانه حکمفرما شد. پس از مدّتی، لوطی ها که سر به زیر انداخته بودند، یکی یکی از خانه خارج شدند. صبح روز بعد، لوطی ها به خانه ی مجلسی رفتند و در حضورِ او از گناهانِ خود توبه کردند. ما نیز در عمر خودمان از نعمت های بی شمار الهی استفاده می کنیم ولی خدا را فراموش کرده ایم. آیا ما از آن لوطی هایِ گناهکار نیز بدتر شدیم که متوجّه لطف و محبّتِ بی پایانِ خداوند نمی شویم؟ ( داستان های شهید دستغیب ص 60 -62)

این نمونه ها به ما یادآوری می کند که مشکل در امر "امر به معروف و نهی از منکر " نیست، بشر ذاتا به خوبی گرایش دارد و از بدی روی گردان است، ما باید با توکل بر خدا با مطالعه با تفکر و ... بیاموزیم که چگونه می توان امر به معروف و تهی از منکر در خور و کارآمدی اشته باشیم،باید از سیره ی ائمه اطهار (علیهم السلام) کمک بگیریم تا در این امر مهم موفق باشیم.

امام علی علیه السلام در این مورد فرمایش گرانقدری دارند که «وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛ همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏اى است در دریاى عمیق. »(نهج البلاغه، حکمت374 )

نکته ای که هرگز نباید فراموش کرد این است که در زمینه ای که دیگران را امر به معروف می کنیم خود نیز کوشا باشیم تا عمل ما تأثیر داشته باشد در غیر این صورت مورد خشم خداوند واقع خواهیم شد.

مریم نوریزاده

کمتر کسی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یعنی زمانی که انقلاب صنعتی با اختراع ماشین بخار خود را به دنیا نشان داد تصور می‌کرد این انقلاب تا این حد بر ریزترین ابعاد زندگی بشر تأثیرگذار شود. این انقلاب به مرزهای انگلستان و اروپا محدود نشد و مناطق دیگر جهان با سودای پیشرفت شروع به تقلید و رهروی از غرب کردند.

بر اساس یک اصل کلی هر اقدامی فارغ از بدی یا خوبی اثراتی به همراه دارد. انقلاب صنعتی نیز از این اصل جدا نماند و آثار مخرب آن به دنبال اثرات مثبتش خود نمایی کرد. از دیدگاه جامعه شناسی یکی از آثار منفی صنعتی شدن زندگی انسان‌ها روزمرگی است.

کارشناسان از نشانه‌های روزمرگی را فردگرایی و تنهایی می‌شمرند، بلایی که امروزه گریبان گیر زندگی مردم غرب است. اتکای بیش از حد به نیروی فردی و از طرفی دیگر وجود رقابت شدید برای زنده ماندن و گرفتن فرصت‌های برتر از دلایل این پدیده دانسته شده است. فردی که در جامعه مدرن فعالیت می‌کند باید طبق شرایط خاص اجتماعی که عمو ما تحمیلی هستند برای بقا تلاش کند. 

طلاق این پدیده شوم را می‌توان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به صورتی شدید به دنبال تنوع طلبی است. یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام می‌زند. زندگی شخصی را به امید درمان مورد هجمه قرار می‌دهد غافل از اینکه این تغییر، موقتی بوده و ضربه‌های این تصمیم سنگین و سهمگین خواهد بود

 

آفات روزمرگی

انسان گرفتار روزمرگی با مرگ خلاقیت مواجه است. تکرار مکررات و پیاده سازی کارهای هر روزه مانعی برای بروز ایده‌های نو خواهد شد و کسی که توانایی آفرینش را از دست بدهد به افسردگی و تنهایی دچار می‌شود. جهان به رایش کوچک و زندگی معنی پوچی خواهد گرفت. این انسان مولود جامعه مدرن گاهی برای رهایی از وضعیت موجود به خشونت و تبهکاری روی می‌آورد.

طلاق این پدیده شوم را می‌توان از جهتی، نتیجه روزمرگی دانست. انسان گرفتار روزمرگی به صورتی شدید به دنبال تنوع طلبی است. یعنی برای معنی دهی به زندگی از بیرون دست به اقدام می‌زند. زندگی شخصی را به امید درمان مورد هجمه قرار می‌دهد غافل از اینکه این تغییر، موقتی بوده و ضربه‌های این تصمیم سنگین و سهمگین خواهد بود.

نا امیدی و کسالت از دیگر نشانه‌های روزمرگی است. فرد دچار روزمرگی، برای آینده چندان برنامه‌ای ندارد چرا که معتقد است زندگی تکراری امروز اهمیت آینده نگری را ندارد. ارزش‌هایش بر این اساس تغییر کرده و ارزش‌های نوین جایگزین آن می‌شود. آسیب جدی که امروز دنیای مدرن را تهدید می‌کند خود کشی ناشی از بحران هویت است. بحران هویت در راستای تکرار مکررها روزانه و تلقی بی ارزش بودن در انسان ایجاد می‌شود. جهان بینی به شکلی جدی تغییر یافته و انسان خود را میان انبوهی از امر و نهی‌های روزانه سرگردان می‌یابد. در نتیجه عدم را بر زندگی مرده وار ترجیح می‌دهد.

گرایش به مصرف گرایی درد دیگر روزمرگی است. فرد، دیگر با رفع نیازهای سابق ارضا نشده و بر اساس اصل تنوع طلبی به خلق کالاهای جدید روی آورده و با تولید نیاز در پی رفع خلاء موجود زندگی خویش است. روشی که به شدت از سوی غرب دنبال می‌شود. پدیده فیلم، موسیقی‌های به شدت هیجان انگیز تولید بازی‌های متنوع با رویکردهای مختلف و گاه بسیار هدف دار از سیاست‌های فرهنگی غرب به شمار می‌آید.

 


رابطه تکنولوژی و روزمرگی

پیشرفت‌های علمی از جهاتی سهم بزرگی در ابتلای انسان به روزمرگی دارد. کارشناسان معتقدند تولد رایانه در جهان خود انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب صنعتی است. هرچند ویژگی فن آوری کاستن سنگینی بار فعالیت‌های انسان است، اما مولود تنهایی انسان نیز هست. نقش اینترنت در این جا بسیار پررنگ است. شهروند صاحب این تکنولوژی با فشردن یک دکمه خرید چند روزه خود را انجام می‌دهد بی آنکه ساعت‌ها در فروشگاه وقت صرف کند. نه دیده می‌شود و نه می‌بیند. ارتباط انسانی ناپایدار و اندک می‌شود.

باید توجه داشت کمی این ارتباط موجب افزایش زمان فراغت انسان شده و بیکاری مخفی برای او حاصل می‌کند. فراغت کاذب زمان هجوم افکار به شدت منفی در ذهن انسان است. افکاری که انسان را به فرعی‌ات زندگی سوق می‌دهد. ذهن ترتیبی ساعتی پیدا کرده و برنامه فردا از روز قبل مشخص و دست نخورده است.

فردگرایی و تنهایی از نشانه‌های بارز روزمرگی جوامع به حساب می‌آید. خصیصه‌ای که بخشی از آن را فن آوری ایجاد کرده است. رخوت و افسردگی ناشی از تکرار اعمال روزانه در شدیدت رین حالت باعث بروز آسیب‌های اجتماعی خواهد شد.

 

مذمومیت روزمرگی در نگاه اسلام

دین مبین اسلام برای پیشگیری از آفت روزمرگی توصیه‌های جدی را ارائه داده است. اسلام علایم مؤمن را برنامه ریزی و تقسیم کار می‌داند. انسان باید آینده نگر و تلاش گر باشد. توجه به ارتباط با دیگران از طریق تقسیم کار، انسان را از تنهایی و افسردگی نجات خواهد داد.

بپر هیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی ست، کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند. و کسی که ملالت و بی قراری گیرد بر هیچ حقی صابر و شکیبا نتواند بدهد»
اسلام توبه را، راهی برای فرار از روزمرگی می‌داند. بر طبق سخن امیر المؤمنین علی (ع) توبه‌ای واقعی است که فرد تصمیم بر جبران کامل اعمال خود داشته باشد. خاصیت توبه باز شدن دریچه‌های تازه به زندگی انسان است. امید به رحمت خدا و احساس حضور او خود مانعی بزرگ برابر روزمرگی است. تأمل و تأکید اسلام به غنیمت شمردن وقت، حساسیت انسان را به زندگی و استفاده بهینه آن بیشتر می‌کند.

امام صادق(ع) نیز فرد بیکار را محبوب خدا نمی شمارد و باز در سخن دیگر می‌فرمایند: «خداوند از خواب زیاد و بیکاری پیوسته نفرت دارد. (وسایل الشیعه – ج 17، ص 57)

امام محمد باقر علیه‌السلام فرموده‌اند:

«ایاک و الکسل و الضجر فانهما مفتاح کل شر من کسل لم یود حقا حفا و من ضجر لم یصبر علی حق ؛ بپر هیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی ست، کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند. و کسی که ملالت و بی قراری گیرد بر هیچ حقی صابر و شکیبا نتواند بدهد» (منتهی الامال ج 2 ص 145)

 

کسالت و نشاط در قرآن


در قرآن کریم از منافقینی یاد می‌کند که یکی از صفات بارز آنان، داشتن کسالت در هنگام اقامه‌ی نماز است. خداوند می‌فرماید:" همانا منافقین با خدا مکر و حیله می‌کنند و خدا نیز با آن‌ها همین معامله را می‌فرماید و چون به نماز میایستند با حال بی میلی و کسالت و ریا کاری به این کار اقدام می‌کنند."[ نساء، 142] در آیه‌ی دیگر خداوند به فرشت‌گانی قسم می‌خورد که با نشاط کار می‌کنند. می‌فرماید:" و ( قسم به) فرشت‌گانی که ارواح مؤمنان را با مدارا و نشاط جدا میسازند".[ نازعات، 2.]

 

کسالت و نشاط در احادیث

در حدیث مشهور "جنود عقل و جهل" ، امام صادق (ع) می‌فرماید: "از جمله سربازان عقل نشاط است که ضدّ آن (یعنی سرباز جهل)، کسالت و بی حالی است."[ کلینی، کافی، ج1، ص 20.] در روایت دیگری می‌فرماید:" بر تو باد که از کسالت دوری کنی؛ زیرا کسالت و سستی به همراه نا آرامی و غم، تو را از بهره‌های دنیوی و اخروی‌ات محروم می‌کند."[ کافی، ج5، ص 85]

کار و کوشش، راهی است که آفرینش پیش پای انسان گذاشته تا با پیمودن آن، سعادت زندگی خود را دریابد و البته انحراف از مجرای خلقت و طبیعت اگر چه بسیار کم هم باشد، جز به ضرر انسان تمام نخواهد شد و در این صورت، انحراف از امری که اساس نظام زندگی روی آن استوار است، جز بدبختی دنیا و آخرت در بر نخواهد داشت

کسالت و نشاط در برخی از آثار ادبی

حافظ:

در مذهب طریقت خامی نشان کفر است                        آری طریق دولت، چالاکی است و چستی

سعدی:

              ندانی گه غله برداشتن                                     که سستی بود، تخم نا کاشتن

خواجه عبدالله انصاری: در جوانی مستی ، در پیری سستی ، پس خدا را کی پرستی."[ لغت نامه‌ی دهخدا، ذیل لغات: چالاکی، سستی]

 


مضرات بی کاری

کار و کوشش، راهی است که آفرینش پیش پای انسان گذاشته تا با پیمودن آن، سعادت زندگی خود را دریابد و البته انحراف از مجرای خلقت و طبیعت اگر چه بسیار کم هم باشد، جز به ضرر انسان تمام نخواهد شد و در این صورت، انحراف از امری که اساس نظام زندگی روی آن استوار است، جز بدبختی دنیا و آخرت در بر نخواهد داشت.

از این جا است که امام موسی کاظم (ع) می‌فرماید: در کارها اظهار سستی و خستگی مکن وگرنه دنیا و آخرت را از دست می‌دهی (کافی 5: 85، ح 2)، پیغمبر اکرم (ص) کسانی را که به بی کاری خو کرده، سنگینی زندگی خود را به دوش دیگران می‌اندازند، لعنت فرموده است (همان4: 12، ح9).

 

نتیجه گیری

تلاش، هدفمندی و برنامه ریزی از موانع بزرگ ابتلا به روزمرگی است. عدم وابستگی بیش از حد به فن آوری های روز و اتکا به نیرو و خلاقیت خدادادی رضایت مندی از زندگی را به همراه می‌آورد. گمشده امروز زندگی بشر ایمان امید و کسب آگاهی است و فرهنگ جایگزین آن، در آمد حداکثری و تولید ثروت به هر قیمت است. انسان برای به دست آوردن آن تمام عمر تلاش می‌کند، غافل از آنکه از حقیقت زندگی فرسنگ‌ها فاصله دارد. انسان عصر مدرن برای درمان روزمرگی باید به زندگی خدایی بازگردد و بیش از آنکه به خود تکیه دارد به خالقش اعتماد کند.

مریم نوریزاده

سکوت کردن؛ از ویژگی های ایمان!

در فرازی از این خطبه حضرت یکی از ویژگی های مؤمن را چنین بیان می دارند: آیا می دانی مؤمن کیست؟ ... او سکوت اختیار می کند تا از لغزشها در امان بماند.


براساس فرموده امیرالمؤمنین(علیه السلام) سکوت کردن یکی از ویژگی های مؤمن است که می کوشد در مواقع خطر و عصبانیت و هر کجا که ضرورت سخن گفتن نباشد، سکوت کند. سکوت در این عبارت احتمالاً سکوت اختیار کردن در مواقعی است که سخن گفتن ضرورت ندارد وگرنه در مواردی که وظیفه ی شرعی و دینی و اخلاقی انسان اقتضاء می کند لازم است انسان سخن بگوید و به دفاع از دین بپردازد و نمونه ی این موضوع را ما بسیار در سنت و سیره و رفتار معصومین(علیهم السلام) مشاهده می نماییم. امّا در رفتارهای عادّی روزمره و در برخورد با سایر مردم، ویژگی اهل ایمان آن است که تا ضرورت سخن نباشد لب باز نمی کنند و با سکوت خویش، خود را از خطاها سالم و محفوظ نگه می دارند.

 

سکوت، نور است!

از دیگر فوایدی که سکوت کردن از آن برخوردار است آن است که براساس فرموده امام جواد(علیه السلام) نور است! در حدیثی شریف از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: دین عزّت است و علم گنج و سکوت نور. براساس فرموده امام(علیه السلام) سکوت نور است و با سکوت کردن لحظات و اوقات و ایّام ما نورانی خواهد شد. نکته ی جالب توجه آن است که حضرت نفرمودند سکوت همچون نور است. و این موضوع را از باب تشبیه و تمثیل نفرمودند بلکه خود سکوت را از جنس نور دانسته اند. توجه به این نکته ی ظریف معلوم می کند که سکوت کردن نوری الهی است که بواسطه آن انسان نورانی می شود و در هاله ای از نور الهی محفوظ می گردد. اکنون سرّ سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آشکار می گردد که چگونه سکوت انسان را از خطا حفظ می کند! در واقع انسان مؤمن با سکوت کردن در مواقع غیرضروری سخن گفتن، خود را در هاله ای از نور الهی قرار می دهد. این نور، نوری معنوی و روحانی است و گرچه با چشم سر دیده نمی شود امّا در واقع وجود دارد و همان سبب مصونیت انسان از خطا می شود. انسان محفوظ شده در نور الهی می بیند و کار انجام می دهد از خطا و لغزش در امان می ماند.

همان طور که امام جواد(علیه السلام) فرمودند، قرار گرفتن انسان در هاله ی نور الهی بواسطه سکوت همچنین سبب می شود که درهای حکمت الهی به روی انسان باز گردد. در واقع نور الهی سکوت علاوه بر حفظ انسان از خطا و لغزش، او را به سوی کشف اسرار و حکمت های الهی نیز رهنمون می سازد و راه را برای او روشن می کند

سکوت کردن و درهای حکمت!

براساس آنچه به نقل از روایات شریفه ذکر کردیم سکوت فایده مهم بازدارندگی از خطا را بدنبال دارد. در روایت شریف دیگری از امام رضا(علیه السلام) حضرت به یکی دیگر از فواید سکوت اشاره فرموده اند که اثری فراتر از بازدارندگی از خطا و لغزش دارد! به فرموده حضرت(علیه السلام) با سکوت کردن درهای حکمت به روی انسان باز می شود! در واقع انسانی که بدون جهت و بی فایده سخن نمی گوید بیشتر فرصت تفکر و درون نگری را پیدا می کند. در اثر همین تفکر و تدبّر درونی درهای حکمت و علم به روی انسان باز می شود. شاید بتواند گفت همان طور که امام جواد(علیه السلام) فرمودند، قرار گرفتن انسان در هاله ی نور الهی بواسطه سکوت همچنین سبب می شود که درهای حکمت الهی به روی انسان باز گردد. در واقع نور الهی سکوت علاوه بر حفظ انسان از خطا و لغزش، او را به سوی کشف اسرار و حکمت های الهی نیز رهنمون می سازد و راه را برای او روشن می کند.

 

پایان سخن...

با همه آثار و فوایدی که برای سکوت شمرده شده است که حتی یکی از آنها برای سخن گفتن ذکر نشده است! واقعاً چرا تصمیم نمی گیریم حداقل ساعاتی از روز را سکوت کنیم و به خویشتن خویش بپردازیم؟!! فرو خوردن خشم و غضب و سکوت در مواقع عصبانیت که دیگر هیچ! بیایید از امروز ساعاتی نه یک لحظه و برای خود نه برای مردگان و از دست رفتگان سکوت کنیم!

 

فهرست منابع و مآخذ

1- نهج البلاغه – شرح علامه ی جعفری(ره)

2- بحارالانوار – علامه ی مجلسی(ره)

3- بحارالانوار – علامه ی مجلسی(ره)

مریم نوریزاده

در آموزه‌های اسلامی از توکل به عنوان یکی از نشانه‌های دینداری و ایمان یاد شده است.در قرآن کریم در هفت مورد، عبارت «مۆمنان باید بر خداوند توکل کنند»، آمده است.[1]

بر اساس این آیات، اگر قرار است در زندگی بر کسی اعتماد کنید، چه کسی بهتر از پروردگاری که راه‌های سعادت را پیش رویتان گذاشته است.[2] توکل از ماده وکالت، به معنای سپردن کارهای خود به دست باکفایت خداوند دانا، توانا، و خیرخواه است. «چنان‌که انسان در کارهای دنیوی برای خود وکیل برمی‌گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می‌کند، تا نتایج سودمندتری در پی داشته باشد، شایسته است بنده خدا نیز در همه امور زندگی به خداوند تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد، تا خواسته‌هایش بدون اضطراب و تشویش خاطر تأمین گردد».[3]

البته توکل منحصر به مواردی که اسباب عادی رسیدن به یک هدف در اختیار ماست، نمی شود. حتی در چنین مواردی نیز مۆمن باید اعتمادش به خدا باشد؛ زیرا تأثیرگذاری علل به اذن خداوند انجام می‌گیرد و اگر خدا نخواهد، اسباب عادی اثر معمول خود را نخواهد داشت، چنان که کارد گلوی حضرت اسماعیل علیه السلام را نبرید و آتش نمرود بدن حضرت ابراهیم علیه السلام را نسوزاند. «برخی می‌پندارند که هرگاه ابزاها، اسباب و عوامل کار فراهم است نیازی به توکل نیست و تنها در جایی که اسباب و عوامل کار فراهم نیست انسان باید بر خدا اعتماد و توکل کند. تا آنجا که اسباب دستیابی به هدف فراهم است، نیاز به توکل نیست و آنجا که توکل می‌کند، نیازی به استفاده از اسباب ندارد و باید اسباب را رها کند. مثلاً در جهاد، بخشی از کار را با توسل به اسباب[4] و بدون توکل انجام دهد و بخش دیگر را با توکل بدون استفاده از اسباب انجام دهد، یعنی هنگامی که به مرز توکل رسید اسباب و ابزار فعل را رها کند.

توکل همانند دعا و توسل مربوط به خارج از محدوده علل و اسباب ظاهری و مادی نیست و متوکل باید در همه شئون هستی و در همه کارهایش و از جمله، در تحصیل اسباب، بر خدا اعتماد کند و کار خود را به او واگذار کند. در احادیث آمده است: «هم زانوی شترت را محکم ببند و هم بر خدا توکل کن».[5]

کسانی که به خداوند توکل کنند، به احساس ارزشمندی دست می‌یابند و دیگر حاضر به پذیرش ذلت و دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران نیستند. امام صادق علیه السلام فرمود: «بی‌نیازی و عزت به هر طرف می‌گردند و چون به جایگاه توکل دست یافتند، در آن مستقر می‌شوند»

توکل و کوشش. توکل از جمله مفاهیمی است که اگر معنای صحیحی از آن ارائه کنیم، باعث پویایی و امیدواری در جامعه می شود و به بهداشت روانی افراد آن می‌انجامد، اما اگر کج‌فهمی در آن راه یافت، رخوت و تنبلی را به دنبال خواهد داشت. اگر به موارد استعمال این واژه در منابع اسلامی و از جمله قرآن مراجعه کنیم، درمی‌یابیم که چنین برداشتی به هیچ‌وجه با واقعیت سازگار نیست.[6]
مریم نوریزاده

خداوند تبارک و تعالی همواره طالب و مشتاق بازگشت بندگان به سوی خود و آمرزش آنان است. ذات باری تعالی، به هر سبب و بهانه‌ای به دنبال بخشیدن بندگان و سوق دادن آنان به بهشت و برخوردار نمودن خلایق از نعمت‌های بهشتی می‌باشد و اشتیاق حق‌تعالی به توبه بندگان نیز از این ناحیه نشأت گرفته است.


زمینه‌سازی و برنامه‌ریزی خداوند سبحان برای بخشایش بندگان، مشهود و انکار ناپذیر است. گاهی به وسیله توبه، بندگان خویش را می‌بخشد که در این کتاب دانستیم توفیق توبه را نیز خود حق تعالی به بندگان عطا می‌فرماید و به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رحمت‌الله‌علیه»، هر توبه بنده، پیچیده شده در دو توبه از حق‌تعالی است. اوست که ابتدا عطف توجّه می‌کند و به این وسیله توفیق می‌دهد و سپس، توبه بنده خویش را می‌پذیرد.

گاهی نیز بندگان را به سوی مقرّبین درگاهش که اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» هستند، سوق می‌دهد تا با توسّل به ایشان و بهره‌مندی از شفاعت آن بزرگواران، به توبه مقبول دست یابند و از این رهگذر، به پیروی از سیره عملی اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» تشویق گردند.

امّا آنچه شایسته توجه جدّی است و پیش از این نیز به‌طور مکرّر بدان تأکید کرده‌ایم، این است ‌که جذبِ توفیقِ توبه، یا بهره‌مندی از برکات توسّل و شفاعت و یا استفاده از سایر اسباب آمرزش، نیاز به لیاقت و شایستگی دارد. هر بنده‌ای با هر میزان گناهی که دارد، شایسته آمرزش الهی نیست و همه اسباب آمرزش، بهانه دست‌یابی به لیاقت می‌باشد.

به عبارت رساتر، انسان باید یک حدّاقل تلاشی کرده باشد و به نحوی شایستگی خود را به اثبات رسانیده باشد تا لیاقت آمرزش را بیابد. اگر چنین باشد، می‌توان گفت: سعی بنده و فعلی که انجام داده است، سبب جذب رحمت الهی و برخورداری از نعمت مغفرت و آمرزش برای او شده است. در حقیقت بنده‌ای که آمرزیده می‌شود، با تلاش خود، سلسله علل و اسباب آمرزش را طی کرده است؛ وگرنه خداوند متعال اهل تبعیض و بی عدالتی نیست که بنابر دلخواه خود، گروهی از بندگان را به بهانه‌ای ببخشد و گروهی دیگر را به عذاب جهنّم گرفتار نماید. ولی حقیقتاً به آمرزش بندگان تمایل دارد و از این جهت برای دست‌یابی آنان به لیاقت آمرزش، زمینه‌سازی می‌کند.

آیاتی از قرآن کریم نیز که برای هدایت یا گمراهی بندگان یا مواردی از این قبیل،  از عبارت «شَاء/ یَشَاء ـ خدا خواست/ خدا می‌خواهد»، استفاده کرده است، به همین صورت معنا می‌شود. یعنی آن بندگان به نحوی زمینه‌سازی کرده‌اند که خداوند برای آنان چنین می‌خواهد.

گاهی نیز بندگان را به سوی مقرّبین درگاهش که اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» هستند، سوق می‌دهد تا با توسّل به ایشان و بهره‌مندی از شفاعت آن بزرگواران، به توبه مقبول دست یابند و از این رهگذر، به پیروی از سیره عملی اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» تشویق گردند

برخی از عوامل آمرزش

از بین عوامل و اسباب آمرزش الهی که در تعالیم دینی مطرح شده است، سه عامل به صورت ویژه مطرح گردیده و چشم‌گیر می‌باشد. در ادامه به شرح مختصری از آن سه عامل پرداخته می‌شود.

 

1. اجتناب از گناه

بر اساس آیه‌ای از قرآن شریف، اجتناب از کبائر، سیّئات را می‌پوشاند:

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریما»[1]

اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى‏شوید دورى گزینید، ما گناهان کوچک شما را از شما مى‏زداییم و شما را به جایگاهى گرامى درمى‏آوریم.

اجتناب از گناه و معصیت، به معنای دوری گزیدن از فعل حرام است و تفاوت آشکاری با گناه نکردن دارد. در حقیقت، اجتناب از گناه، هنگامی رخ می‌دهد که زمینه گناه برای انسان فراهم باشد و مانعی در کار نباشد، امّا برای رضای خداوند متعال و به امر حق‌تعالی، از گناه دوری ‌کند و به اصطلاح «اجتناب» ورزد.

در واقع می‌توان گفت: گناهانی که به نسبت، کوچک‌تر از فواحش یا کبائرند و یا گناهانی که آدمی قبلاً مرتکب شده است و اکنون فراموش کرده و یا متوجّه انجام آن گناهان نشده است، با اجتناب از گناهان بزرگ، پوشانده و بخشیده می‌شود.

چنان‌که در آیه دیگری می‌فرماید:

«الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ»[2]

آنان که از گناهان بزرگ و اعمال زشت، دوری می‌گزینند، مگر گناهان خرد و اندک یا گناهی که اتّفاقاً رخ می‌دهد، همانا پروردگار تو فراخ آمرزش است.


2. اعمال نیک‌(حسنات)

قرآن ‌کریم به صراحت می‌فرماید که اعمال نیک، گناهان را محو و نابود می‌نماید:

«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[3]

به یقین خوبی‌ها، بدی‌ها را از میان مى‏برد.

اعمال نیک و اعمال بد انسان، به انحاء مختلف در یکدیگر اثر می‌گذارند؛ یعنی همان‌طور که حسنات، سیّئات را محو و نابود می‌کنند، برخی از اعمال ناشایست و گناهان نیز، حسنات آدمی را حبط می‌کنند و اثر آن را از بین می‌برند:

«إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ، أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ» [4]

کسانى که به آیات خدا کفر مى‏ورزند، و پیامبران را به‌ناحق مى‏کشند، و دادگستران را به قتل مى‏رسانند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده. آنان کسانى‏اند که در دنیا و آخرت، اعمالشان تباه و باطل شده و براى آنان هیچ یاورى نیست.

اثر پذیری و تأثیر و تأثّر متقابل اعمال در یکدیگر، گاهی موجب می‌شود که گناهان آدمی محو گردد و باعث آمرزش او شود. مهم‌ترین حسنه‌ای که قرآن شریف نیز بدان اشاره‌ مستقیم دارد، نماز است. به این‌ صورت که ابتدا، امر به اقامه نماز می‌فرماید و زمان آن را نیز مشخّص می‌کند، سپس می‌فرماید که حسنات، سیّئات را نابود می‌سازد:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ‌ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری‏ لِلذَّاکِرینَ» [5]

و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبی‌ها(که نماز در رأس آن‌هاست) بدی‌ها را از میان مى‏برد. این تذکّری است برای یادکنندگان.

نماز، برکات و اثرات فراوانی در زندگی و در سلوک معنوی انسان دارد و از جمله، موجب نابودی و حبط گناهان می‌شود.

حضرت سلمان«علیه‌سلام» نقل می‌کند که با پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» زیر درختی بودیم. آن حضرت، شاخه خشکی از درخت کَنده و تکان دادند تا برگ‌هایش ریخت. سپس فرمودند: هنگامی که مسلمان وضوی خود را به خوبی گرفت و نمازهای پنج‌گانه را به جای آورد، گناهانش می‌ریزد، چنان‌که این برگ‌ها بر روی زمین ریخت.[6] 

 

3. عقوبت در دنیا

عامل سوّمی که موجب آمرزش انسان می‌شود، عقوبت و گرفتاری دنیوی است. خداوند متعال در خصوص برخی از بندگان، اراده می‌فرماید که گناهان آنان در همین دنیا محو شود و از این رو با ایجاد گرفتاری یا عقوبت دنیوی، آنان را در همین دنیا به کیفر اعمالشان می‌رساند تا در آخرت، سختی و عذابی نداشته باشد.

این لطف خداوند تعالی معمولاً شامل کسانی می‌شود که افراد صالحی بوده‌اند، امّا گناهانی نیز از آنان سرزده است.

در بسیاری از موارد، بلایا و گرفتاری‌های دنیوی از قبیل بیماری، اشتغال به اموری که رنج بدنی به همراه دارد، فقر، غم، اندوه، ترس، هراس و ابتلا به مرگ سخت، کفّاره گناهان آدمی به شمار می‌آید و اثر معاصی او را از بین می‌برد و باعث می‌شود انسان، پاک و پاکیزه وارد عالم قبر و برزخ شود.

اجتناب از گناه و معصیت، به معنای دوری گزیدن از فعل حرام است و تفاوت آشکاری با گناه نکردن دارد. در حقیقت، اجتناب از گناه، هنگامی رخ می‌دهد که زمینه گناه برای انسان فراهم باشد و مانعی در کار نباشد، امّا برای رضای خداوند متعال و به امر حق‌تعالی، از گناه دوری ‌کند و به اصطلاح «اجتناب» ورزد

چنانکه در برخی از موارد نیز خداوند متعال، راحتی دنیا و فراخی رزق را نصیب و روزی بعضی از افراد می‌کند، تا بدین‌وسیله اندک اعمال نیکی که داشته‌اند، جبران شود و در قیامت صرفاً دچار عذاب الهی گردند.

در قرآن کریم، آیات متعدّدی در این خصوص آمده است؛ از جمله:

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ»[7]

آیا به کسانى که بهره‏اى از کتاب یافته‏اند ننگریستى؟ گمراهى را مى‏خرند و مى‏خواهند شما [نیز] گمراه شوید.

در حدیث قدسی نیز از خداوند تعالی، چنین وارد شده است:

«به عزّت و جلالم سوگند، من بنده‏اى را که بخواهم بیامرزم، از دنیا بیرون نبرم تا این‌که گناهان او را به‌ وسیله بیمارى در تنش، یا به تنگى در روزیش، یا با ترس و هراس در امور دنیوی، پاک کنم. و اگر باز هم چیزى بماند، مرگ را بر او سخت کنم. و به‌عزّت و جلالم سوگند، بنده‏اى را که بخواهم عذاب کنم، از دنیا بیرون نبرم تا عوض هر کار نیکى انجام داده را به او بدهم؛ یا به فراخى در روزیش، و یا به سلامت در تنش، و یا به آسودگى خاطر در امور دنیوی، و اگر باز هم چیزى باقى ماند، مرگ را بر او آسان کنم [8]

البته باید دانست که این امور، کلّیّت و عمومیّت ندارد و نمی‌توان گفت: هرکس گرفتار است، انسان شایسته‌ای است و گرفتاری او مقدّمه ورود به بهشت است و هرکس از نعم دنیوی برخوردار است، حتماً به جهنّم خواهد رفت؛ از این رو کسی حق ندارد با سطحی‌نگری، به قضاوت‌های عجولانه و بی مبنا و خلاف اخلاق نسبت به دیگران بپردازد.

همچنین نکته‌ای که باید بدان توجه شود، این است که برخی از اوقات، گرفتاری‌های دنیوی برای ارتقای درجه و مقام انسان است. اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» بیشترین و بزرگ‌ترین مصائب را تحمّل نمودند و در دنیا گرفتاری‌های بسیاری داشتند، امّا مصائب آنان به جهت زدوده شدن گناه و معصیت و حتّی لغزش نیست، بلکه به جهت ارتقای درجه و مقام آنان نزد پروردگار متعال می‌باشد. البته در این خصوص دلائل دیگری نیز نظیر دلائل توبه اخصّ‌الخواص می‌توان تصوّر و مطرح کرد که در این کتاب، مجال پرداختن به آن نیست.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء / 31

2. نجم / 32

3.هود / 114

4. آل‌عمران / 22-21

5. هود / 114

6. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 307

7. نساء / 44

8. الکافی، ج ‏2، ص444